دخترکـ‌گمشده𝑻𝒉𝒆 𝒍𝒐𝒔𝒕 𝒈𝒊𝒓𝒍 ღp14

پاتر بالا تر از بقیه و اهسته در هوا پرواز میکرد و با دقت به دنبال گوی میگشت. وود به هری گفته بود تا وقتی گوی زرین رو ندیده از معرکه دور بمونه. البته هری چنان پرواز ساده و آرامی هم نمیکرد او پس از گل جانسون با سرعت و به صورت مارپیچ های تودرتو پرواز میکرد و احساساتش را بروز میداد. جنا پوزخندی زد و گفت :نکنه دیو.. ونه شده؟» دراکو گفت :پاترو میگی؟» جنا با سر نشان داد که حرف دراکو درست است. دراکو پوزخندی زد و ادامه داد :ته... تازه فهمیدی؟» ربکا گفت :بس کنین بچه ها اون فقط داره ابراز احساسات میکنه» دراکو گفت :با‌شه مدافع پاتر!» سوزی خنده ای سر داد و ربکا با اخم به او چشم غره ای رفت و به گزارشات خواهرش اندورمدا گوش داد :اسلیترین صاحب توپه. پوسی مهاجممون سرشو میدزده تا با بازدارنده ای که ویزلی به سمتش پرت کردن برخورد نکنه... اون یکی از ویزلی هارو حالا نمیدونم کدومشون چون واقعا تشخیصشون سخته رو با بل مهاجم تیم گرفیندور جا میگذاره و به جلو حرکت میکنه اون می...چی... این گوی زرین بود؟»

همهمه ای برپا شد گرفیندوری ها یک صدا شده بودند و فریاد زنان به جست‌وجوگر تازه واردشان قوت قلب میداد و نامش را صدا میزدند. آدریان پوسی سرخگون را رها کرد تا بتواند به برق طلایی رنگی که در کنارش سوسو میزد بنگرد. اسلیترینی ها با صدایی ارام نام «ترنس هیگز» جست‌وجوگر گروهشان را به زبان می اوردند. پاتر شیرجه زنان به دنبال گوی زرین شتافت. همه مهاجمان از بازی ایشان دست کشیده بودند و پاتر جوان را به همراه هیگز مینگریستند؛ گویا وظيفه ایشان را فراموش کرده بودند هری از هیگز فرزتر بود و لحظه ای از ان گوی طلایی چشم بر نمیداشت. اماندا گزارش میکرد :و بله... انگار که گوی زرین پیدا شده و دو جوینده به دنبال گوی از هم سبقت میگیرند...فیلینت؟ افرین عال.... «مکناگال با اعتراض گفت :چی میگی مالفوی؟!»

چیزه یعنی مارکوس فیلینت خودشو عمدا یا حالا غیر عمد سد راه پاتر کرد و الان هیگز جلوتره» گریفیندوری ها فریاد زنان میگفتند :خطااا... خطااا» اماندا ادامه داد : خانم هوچ داره به فیلینت تذکر میده... یعنی پنالتی شد؟... نه... خدایا پنالتی نشه.... «اما خانم هوچ تصميم گرفت گریفیندور یک پنالتی داشته باشد» اوه نه.... یعنی گرفیندوری یک پنالتی دارن!» در ان هیاهو گوی زرین باری دیگر پنهان شد. جنا اهسته به دراکو گفت :الان نباید کارت قرمز بدن؟ اخه فیلینت عمدا خودشو جلوی پاتر انداخته باید اخراجش کنن نه؟ ! حداقل یک کارت زرد که باید بدن نه؟» دراکو گفت :امان از دست هرچی ماگله!» جنا گفت :چی؟ چی میگی؟» دراکو گفت :باباجون کارت قرمزو اینا مال فوتبال شماست ما کسیو توی کوییدیچ اخراج نمیکنیم...کارت قرمز دیگه چیه»

جنا از خجالت سرخ شده بود نیاز داشت زمین دهان باز کند و اورا با هرگونه حرفی که در ان لحظه زده است ببلعد. ربکا در تایید حرف جنا گفت :باید قوانین و عوض کنن فیلینت کاملا عمدی هری رو داغون کرد.» دراکو که خشمش لبریز شده بود فریاد زنان گفت :ربکا؟ الان تو طرف اسلیترینی یا گریفیندور؟» ربکا گفت :اوه حواسم نبود فیلینت اسلیترینیه!» پس از این اتفاق گزارش کردن بی طرفانه و عادلانه برای اماندا سخت شده بود؛نمیدانست حقیقت را بازگو کند و بگوید که فیلینت خطا کرده یا نه،حقیقت را پنهان کند و طرف اسلیترین را بگیرد و بگوید که فیلینت کار خطایی نکرده است، بنابراین گفت :با اطلاعاتی که من دارم.... اِهم.. اره فیلینت خطا نکرده» مکناگال فریاد زنان گفت :مالفوی!» اماندا مجبور بود که حقیقت را بیان کند اما دشوار بود که برای گریفیندوری ها سبب پنالتی شود. او ادامه داد :چیزه...بله فیلینت خطا کرده ها اما هیچ کاری رو عمدا نکرده...» مکناگال :دارم بهت اخطار میدم مالفوی!..» اماندا که کم اورده بود گفت :باشه،باشه. چیزی نمونده بود که فیلینت دل و ر.وده ی جست‌وجوگر گریفیندور رو بیرون بریزه اونم از عمد... خوبه پرفسور؟؟؟ «مکناگال چشم غره ای رفت»

ادامه داد :اما خب حالا پاترم دیگه نباید بچه بازی کنه چون این بازیه خشنیه اگه خیلی ترسو و مامانی باشه بهتر سریعاً از تیم کوییدیچ بیرون بیاد...«مکناگال با عصبانیت گفت :آماندا مالفوی بار اخر که اخطار میدم!» خیل خب بابا... پاترم اسیب خیلی کمی دیده... اسپینت ضربه ی پنالتی گریفیندور رو میزنه.... اخ جون! ...چیزه یعنی واسه گریفیندور ها متاسفم اخه گل نشد!» واضح بود به هیچ وجه متاسف نیست! سرخگونی با سرعت به سمت پاتر جوان حمله ور شد درست لحظه ای که هری سرش را پاین اورد تا سد حمله ی ان سرخگون شود جارویش دیوانه وار حرکت میکرد. اماندا گزارش کرد : هری پاترم که معلوم نیست داره چی کار میکنه... نکنه اختیار جاروشو از دست داده... حالا زیاد مهم نیست «مکناگال با خشم سر اماندا فریادی سر داد و اماندا خطاب به مکناگال ادامه داد» اخه پرفسور میشه اینقدر به من گیر ندید تروخدا؟!»