
من اومدم با پارت ۱ اما باید شرط این پارت تموم سه تا پارت بعد رو بزارم

مرینت:کلاسم دیر شده بود داشتم بدو بدو از پله ها میرفتم که به یه پسر با موهای طلایی و چشای سبز برخوردم مرینت:خیلی ببخشید....ادرین:اشکال نداره...که یهو نگاهمون بهم گره خورد و بعدش سریع دویدم رفتم بالا هوف...خدارو شکر معلم شیمیمون نیومده لودکه دیدم همون پسره اومد نشست سر جاش الیا گفت:این پسره رو میشناسی؟مرینت:نه چطور؟الیا: ۲۰ سالشه چطور اومده تو کلاسمون نمیدونم مرینت:شاید جهشی خونده اصن تو سنشو از کجا میدونی؟(داستان شروع نشده غیرتی شد بشم😂)الیا:نینو بهم گفت مرینت:اوهوم ولی بنظرت خیلی جاذاب نیس؟🥰الیا:نگو که...مرینت:خب چیه خوشگله🥲😊الیا:امروز ورزش داریم پشه مرینت:میدونم مگس🙄😂که یهو معلم شیمیمون اومد و بعد از یک زنگ طولانی....(هم اکنون مرینت😂بالا را بنگر)
راوی:زنگ ورزش شد بچه عا لباس ورزشیشون رو پوشیدن سوآ:مرینت برو توپ بیار که میخوایم بسکتبال بازی کنیم مرینت: توپ ها دست سوکاعه سوآ:خب برو بیارش😐مرینت:سوکا هم ب ما توپ میده🙄😒سوآ:حالا تو بروووو😐مرینت:باشه بابا😒😫مرینت توپ رو از سوکا میگیره مرینت:فردا بهت پسش میدم کخ یهو توپ پسرایی که داشتن بازی میکردن میخوره تو سرش مرینت:اخ🤕ادرین برای اینکه توپ رو بردارم از رو مرینت رد میشه🙄[راوی:ادزین نمیگی ستون فقرات بشم میشکنه حالا خوله پاتو روش نزاشتی😒ادرین:خوب کردم🗿🤌]الیا:عو*ضی سوآ:میتونست بهت کمک کنه😒مرینت:طوری نیست بیایید بریم بازی🥲🤕بعد از زنگ ورزش هممون رفتیم خونمون....
مرینت:مامان چی داریم سابین:نیمرو مرینت:چیییییی همین دیروز نمیرو خوردیممممم😑😂سابین:خب پیاز نداشتیم مرینت :چه ربطی به پیاز دارهههههه[فردا صب]زنگ تفریح... الیا:نگا کن برات گزینه ی خوبیه مرینت:کجاش خوشگله سوآ:نظرت چیه با این پسره قرار بزاری؟اسمش آنتونی هس ببین چخ نازههه مرینت:ول کنین...من چرا باید با اینا قرار بزارم😒 ادرین: داشتم اهنگ گوش میدادم تو هدفون که صداشون رو شنیدم مرینت!پس اسمش مرینته چه اسم قشنگی! بعد که به حرفاشون گوش میکنه....این بره قرار...؟ سوآ: نظرت چیه امشب بری باهاش سینما

مرینت: امروز!!!!!سوآ :آره دیگه مرینت:باشه (برگشت به خانه]تو اتوبوس داشتم با گوشیم ور میرفتم که دیدم ادرین نشست کنارم از اونجایی که میخواست مسابقه شطرنج بده تو جشنواره بهش گفتم:اوم موفق باشی و بهش یه شکلات دادم ادرین:چیزای شیرین نمیخورم مرینت:اوهوم ...که یهو شکلات رو ازم قاپید ادرین:ولی نگهش میدارم شاید خوردم مرینت:هوم... یهو اتوبوس ترمز کرد و داشتم با کله میرفتم تو زمین که ادرین دستشو آورد جلو صورتم ادرین:بخیر گذشت مرینت: ممنون ادرین:کجا میری؟مرینت: کمیک فروشی...میخام چن تا کمیک بخرم ادرین: منم باهات میام مرینت تو دلش:واییییی میخاد باهام بیادددددددد [کمیک فروشی]مرینت: داشتم کمیک هارو نگا میکردم...خیلی قشنگ بودن که یهو چشمم به یه کمیک افتاد اسمش این بود:دوک عاشق تصمیم گرفتم بخرمش....ادرین: چقدر رمانتیکی که یه همچین چیزایی رو میخری کمیک توکیو غول که بهتره!مرینت: من مثل شما خشن نیست آقا!ادرین: شما دبکه زیادی رمانتیکی مرینت:😒بعدش با اتوبوس برگشتیم خونه [ادرین]سلام مامان سلام بابا سلام خواهری ادرینا خواهر ادرین:سلام داداشی چطوری خوش گذشت ادرین:آره با همکلاسیم برگشتم.....رفتم دستشویی که دیدم جای لبای مرینت مونده رو دستام.......>عکس ادرینا
خب خب....تامامممممم برای پارت بعد باید ۲۰ تا کامنت و ۵۰ تا بازدید و ۱۹ تا لایک بخوره🗿مرسی که تا اینجا اومدی میدونم شروعش بد بود اما باز امیدوارم خوشتون اومده باشه😊🌹
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
آنچه خواهید دید:
لبای قشنگی داشت
اون داره چه غلطی میکنه....
چه عو۰ضی
اگر میخوای پیشم بشینی ازش عذر خواهی کن!
بعد از کشته شدن دوستت هنوزم میخندی؟
الان ۱۹ کامنته اینم من بزارم میشه ۲٠ تا
هورااا به شرایط رسید😘
پارت بعد رو میزاری 🥺
به شرایط رسید لطفا بزار
منتظریم😊
داستانت عالیه (:
مطمئنم میتونی یکی از
بهترین نویسنده ها بشی !🌷
همینجوری به کارت ادامه بده و
از خودت بهترین نویسنده رو بساز .🔮
با آرزوی موفقیت:لونا 🌷
خیلی ممنون که بهم روحیه میدین😍😊
خواهش میکنم :) 🎍
🌹🌹
💐🌷
عالیییییییییییییییییییییییییی
میسی....اگر به ۱۵ لایک و ۵۰ تا بازدید بخوره پارت بعد رو میزارم
ادامه 🥺🥺🥺🥺
امروز میزارم پارت بعدیو ولی باید به شرط برسه
اوکی😁
به نظرم ادامه بده من کارتونشو ندیدم ولی داستانت باحال بود😊
میسی حالا کلی داستانش مونده🥲
عالی بود🥲🫶🏻
میسی🥲