خب خب پارت ۳ برو بریم🏃♂️🏃♂️
شوگا: _خب خب منتظرم مینهو بگو *بله قربان احیانا اونا اومدن خرید کنن که بشون گفتن برن دفتر رعیس و اومدن مارو دیدن _هوم پس قضیه اینع داشتم فکرمیکردم که مینهو گفت: *قربات شما که نمیخواین بکشیدشون؟ _نمیدونم *قربان اونا بیگناهن بنظرم نکشیدشون
_فکرمیکنم میتونی بری *چشم قربان اون رفت منم فکرکردم بهترع خودم برم یه سر بزنم اره برم بلند شدم و رفتم سمت اتاق سمت راستی درو بازکردم با یه دختر مو بلند قهوه ایی مواجع شدم که فکرکنم زیاد زور زده بود طناب دور دستشو بازکنه که خسته شده رفتم سمتش
دستمو گذاشتم زیر چونش صورت زیبایی داشت که ناز شدع بود یهو دختره بیدارشد حول شدم چونشو ول کردمو رفتم عقب که با ترس نگام کرد +تودیگه کدوم عوضی هستی _دختر کوچولو فکرنمیکنی زیادی زبون درازی؟این زبون درازیت سرتو به باد ندع +مهم نیستی نه تو نه اون رعیس عوضیت _وای رعیسم از ادمای زبون دراز خوشش نمیاد +بدرک اصلا مهم نیست
رفتم چونشو گرفتمو گفتم: _خیلی جسوری دختر کوچولو +به عوضی که ادم میکشه مربوت نیست _بعضی ادما لیاقتشون مرگع +ارع بعضی هاشون مثل تو صدای پوزخندشد شنیدم که منم پوزخند زدمو گفتم: _هرکسی که عین تو زبون درازی کنع لیاقتش مرگه هوم؟ که زبونش بند اومد
_چیه اون زبون درازت کجا رفت نکنه موش خوردش ها؟ خندیدم که عصبی گفت: +از خودتو اون رعیست متنفرم همتون یه مشت اشغالین حالم ازتون بهم میخوره _هوم نظرت اینع خانم ا/ت؟ یهو مینهو اومد تو وگفت: *رعیس اینجا چیکارمیکنین
زبون دخترع باشنیدنش بند اومد و نگام کرد _چیشد ترسیدی ارع من رعیسم خوشگله وانگشت شستمو گذاشتم رو صورتش که تف کرد تو صورتم که رفتم عقب +تف به امسال تو _دختره ی عوضی تاوان کارتو پس میدی نشونت میدم با کی طرفی و اومدم بیرون از اتاق.
خب لاوام اینم پارت ۳امیدوارم خوشتون اومدع باشع
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود💜🧷
خیلی عالی بود لطفا زود پارت های بعدیش هم بزار و زیاد بنویس
عالی بودولی خیلی کم مینویسی😑
منتظرپارت بعدی هستماااا😍
خیلی خوب بود منتظر پارت بعدیم اما فقظ یه مشکل داری خیلی کم مینویسی یکم زیاد بنویس
خییلی کم مینویسی کلشو جمع کنی ی جا تازه میشه ی اسلاید ولی بازم ممنون قشنگ بود
به رمان های من سر بزنید
عالی بود لطفا پارت بعدی رو هم بزار