
قسمت ۳؟ این داستان: فیل کولسن.
که یهو برخورد کردم با یه آدم و خوردم زمین🫠 پاشدم عذر خواهی کنم که دیدم فیل کولسنه(phill). زبونم بند اومد... همونجوری رو زمین نشسته بودم و خیره شدم. دست فیل یه عالمه ورقه و فایل بود که ریخته بود روی زمین، وقتی داشت ورقه هارو جمع میکرد، دیدم که روی یکی از اونها نوشته:( گردآوری انتقام جویان) همونجا بود که فهمیدم هنوز گرد آوری قهرمان ها صورت نگرفته و من هنوز اول راهم. وقتی فیل ورقه ها رو جمع کرد تقریبا ۵ یا ۶ ثانیه ای بود که من رو زمین نشسته بودم و فکر میکردم. فیل دستشو سمتم دراز کرد و گفت: از این به بعد جلوتو نگاه کن داری راه میری، بعد فک کنم تو باید ورودی جدید باشی نه؟ گفتم: اولا شما هم جلوتونو نگاه نمیکردین که خوردیم به هم. دوما بله بنده جدید هستم. گفت: خوبه دختر زبون درازی هستی! من ایجنت(agent) (به معنای: مامور) کولسن هستم. گفتم: میدونم شما کی هستی آقای فیل کولسن من از همه چی خبر دارم. به هر حال، من صبا هستم، از آشنایی با شما خوشوقتم😉 میخواست حرف بزنه که، نیک فیوری داد زد: کولسن !چیکار داری میکنی بدو وقت نداریم. فیل خداحافظی کرد و بدو بدو رفت.
فیوری به سمت من اومد و گفت :مگه نمیخواستی ساعتتو درست کنی؟ برو دیگه آزمایشگاه اونجاست. گفتم : باشه و رفتم. در آزمایشگاه و باز شد و من وارد شدم. واقعا آزمایشگاه بزرگو خوبی بود. یه عالمه دانشمند و پروفوسور اونجا بودن که داشتن روی دستگاه های عجیبی کار میکردن. وقتی منو اونجا دیدن تو گوش همدیگه پچ پچ میکردن. با اینکه واقعا برام مهم نبود که دارن چی میگن درباره ام. اما واقعا پچ پچ هاشون رو مخ بود. به خاطر همین تصمیم گرفتم هنذفریمو از توی کیفم درآرمو آهنگ مورد علاقه امو پلی کنم. من عاشق آهنگ های راک بودم. چون بهم انرژی کافیو میداد تا بتونم دسنگاه مورد نظرمو درست کنم یا حتی ایده های جدید بهم میداد. مشغول کار بود و بعد از ۳ ساعت متوالی موفق شدم که درستش کنم. رفتم بیرون از آزمایشگاه تا امتحانش کنم ببینم پرتال درست میشه یا نه. اما نمیدوستم کجا باید برم. توی همون لحظه ماریا(maria hill) و دیدم که داشت با سرعت زیادی راه میرفت. صداش کردم خانم هیل ! چند لحظه لطفا! با اینکه اهمیت نداد ولی سریع دویدم و بهش رسیدم.
همونطور که راه میرفتم بهش گفتم: من دنبال یه جایی میگردم که بتونم دستگاهمو تستکنم و میخوام که کسب اونجا نباشه لطفا بهم بگین کجا برم؟ ماریا گفت: دنبالم بیا. من برد به زیر زمین و واقعا اونجا شبیه زیر زمین نبود خیلی بزرگبود و روشنایی زیادی داشت یک عالمه از هواپیماهای مختلف و عجیب اونجا پارک بودن و افراد داشتن روی اونها کار میکردن. من و برد یه گوشه گفت : همینجا میتونی کار کنی فقط چیزیو خراب نکن چون بد میشه واست! من رفتمو آماده شدم با یک دو سه ساعتمو روشن کر دمو پرتال باز کردم. هعه چی فکر کردین معلومه که تونستم درستش کنم😏 ماریا اونجا بود و داشت میدی و از قیافش معلوم بود پشماش ریخته. من همون موقع میخواستم که از پرتال رد بشم اما!؟ با خودم گفتم اون ور که کسی منتظرم نیست اتفاق خواسیم نیوفتاده پس میتونم بمونم و حال این دنیارو ببرم.😶🌫️ پس از چند ثانیه که مرتال بسته شد دیدم دوتا معمور از پشت گرفتنم و بردنم. میخواستم فحش بدم اما دهنمو بستن😬مارو دوباره بردن توی اتاق تاریک. فیوری اومد توگفت: پس راست میگفتی، تو از آینده خبر داری! گفت حتما برای اون ساعته؟ ساعتمو میخواستن از دستم بکشن اما نمیدونستن که موقعی که من توی آزمایشگاه بودم با وسایل خودشون از نانو تک استفاده کرده بودمو حالا ساعت به این راحتیا از دستمدر نمیاد.
فکر کردن من دیوونه ام؟ معلومه که توی این دنیایی که همه قدرت میخوان وجود ساعت من خطرناکه! فیوری گفت چیکار کردی با ساعت؟ داشتم بهش میخندیدم و هیچی نگفتم. بعد از چند ساعت نا امید شد. بهش گفتم: ببین فیوری! برگشت سریع گفت:آقای فیوری یا سرپرست فیوری! گفتم : باشه حالا هر کی که هستی ، ساعت من در نمیاد تلاش نکن. اما من تصمیم گرفتم که بمونم پس میخوام کمکت کنم و اینجا یه مامور بشم. پس بیا مذاکره کنیم، تو به من آموزش میدی من به تو آینده. فیوری یه نگاه خشمگین کرد و بهم گفت:همینو کم داشتیم که با یه بچه بریم سر مذاکره. گفت باشه پاشو برو فردا یکیو میفرستم دنبالت.گفتم:مرسی دستت درد نکنه.اما یه نکته:یادت نره درباره ی من به علما و اون بالا بالاییا چیزی نگیا. چون بعدش یه کاری میکنم که همین فردا به رحمت خدا بری🙂خداحافظ! قبل از اینکه دوباره بخواد جوابمو بده از اتاق اومدم بیریونو رفتم سمت اتاق خوابم. فردا صبح شده بود. پاشدم دو تا تخم مرغ آپز درست کردم و خوردم. ساعت ۹ صبح یکی در زد. رفتم و در و باز کردم دیدم فیل کولسن اومده. گفت سلام تازه وارد. گفتم:سلام گفت: هنوز آماده نشدی که، گفتم:آماده برای چی؟گفت: برای تمرین استقامت بدنی. یه چند تا لباس پرت کرد تو صورتم و گفت اینارو بپوش زود . من اینجا زیاد وای نمیستم.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فالویی بفالو
ولی فیل خیلی مظلوم بود😭😂😔
🍻😭😂
دی ور د بستز..
ایجنتز اف شیلد..