6 اسلاید پست توسط: Amir انتشار: 5 ماه پیش 173 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
زندگی سراسر درد است و رنج
سیزیف گناه کرده بود.راز خدایان را آشکار ساخته بود.خشم خدایان،شعله میکشید.یکی میگفت به چارپایی ببندیدش،آن را در کویر رها کنید تا شن داغ تنش را بسوزاند.دیگری میگفت بالای کوهی آویزانش کنید تا کرکس ها زنده زنده دل و روده هایش را بیرون بریزند.زئوس اما ایده ی بهتری داشت.او به سیزیف امر کرد صبح زود،سنگی را از دامنه ی کوه،بالا ببرد و آن را به قله برساند.به نظر کار سختی نبود.
پشت سنگ ایستاد.مصمم می نمود.سنگ نه به قدری کوچک بود که حمل آن آسان باشد،نه به قدری بزرگ که حمل آن نا ممکن.عزمش را جذب کرد.بازوانش را پایه ی سنگ نمود،پاهایش را در زمین فشرد و سنگ شروع به حرکت کرد،از بامداد تا شامگاه،با تمام توانش،با آخرین نیرویی که در خود سراغ داشت،سنگ را به قله رساند.اما افسوس،افسوس که زئوس دامنه ی کوه را به شکلی طراحی کرده بود که سنگ را نگه ندارد و آن را به پایین بغلتاند.سیزیف در انتهای روز،محکوم به تماشای پایین غلتیدن سنگی بود که تمام روز برای به فرجام رساندنش عرق ریخته بود.قسمت دردناک داستان،این بود که او محکوم بود تا به ابد این عمل بیهوده را تکرار کند.اما جان گداز ترین قسمت این عمل،بیهوده بودن آن بود.اگر سیزیف میدانست حمل این سنگ برای ساخت قلعه ای،هدیه به کسی،یا حتی هموار ساختن دامنه ی کوه بود،تا به این حد عذاب نمی کشید.حتی اگر کوچکترین غایتی در این عمل وجود داشت،این عمل تا به این حد وحشتناک نبود.اندوه سیزیف از گرانی سنگ نبود،از مشت پوچی بود که در انتهای روز بر صورتش فرود می آمد
اگر به روزمره بنگرید،حکایت ما نیز به شباهت به سیزیف نیست.از خواب برمیخیزیم،توی سیاهی خیابان ها فرو میرویم،سراغ کار و شاید هم تحصیل میرویم،به خانه باز میگردیم و می خوابیم.می خندیم،می گرییم،عاشق میشویم،نفرت میورزیم،یاری میدهیم،آسیب میزنیم.زندگی میبخشیم،زندگی میگیریم.و دوباره،و دوباره،و دوباره،و دوباره.این تکرار ما را بیمار ساخته است.ولی بیماری اصلی نه آن است که پول در آوردن دشوار است،نه آن است که مردم کمر به فریب یکدیگر بسته اند و نه حتی آن که عشق حقیقی وجود ندارد.درد اصلی اینجاست که این نمایش ها،اصلا هدفی ندارد.انسان موجود حقیریست.معلق بین دو ابدیت،درگیر نیاز های حیوانی خویش.از ابتدایی ترین تا واپسین امور زندگی اش او را می آزارد.بی دنیا می آید،آسیب پذیر و شکننده است.قد میکشد و پی پول در می آورد تا زنده بماند.هر چند که این کار را دوست ندارد.عاشق میشود،یا بدان نمیرسد،یا میرسد و می فهمد که جز واهمه نبوده است.پیر میشود،تنش شکننده تر از همیشه میشود و در نهایت،میمیرد.اما آنچه او را می آزارد،این است که در هیچکدام از این امور،سر سوزنی معنا وجود ندارد.
حالا،برای درمان این زخم پوچی،چه باید کرد؟من جوانتر بادی به غبغب می انداخت و میگفت هر کسی ،باید هدف زندگی اش را خودش تعیین کند.بله من همچنان یک اگزیستانسیالیست هستم ولی اهداف تعیینی برای زندگی،هرچقدر هم پر زرق و برق،باز هم در منظر ابدیت چیزی جز نیستی و پوچی نیستند.تنها کاری که باید کرد،آن است که باید در آغوش کشید که این زندگی بی معناست.وارد بحث دوم میشویم.حالا که زندگی بی معناست،پس در این اثر تراژدیک کسل کننده ی احمقانه،چطور میتوان درد و رنج را تاب آورد؟
ببینید دوستان،همه ی ما،بنا بر امیال حیوانی و خواست ضمیر خود،در زندگی دنبال لذت و آسایش هستیم.بنابراین،جهان و زندگی را،جاده ای میبینیم که در انتهای آن خوشبختی در انتظار ماست،و درد و رنج را همچون سنگ هایی میبینیم که این مسیر را مسدود ساخته اند.عدم پذیرش زندگی انسان را بیمار کرده است.انسان زندگی را در لذت میبیند،ولی نفس زندگی درد و رنج است.هدف زندگی لذت بردن از آن نیست.انسان،یک ذره ی پوچ حقیر ناتوان ناچیز است.یک ذره میان ذرات.دانه ای شن در دریای ابدیت.چطور ممکن است چرخ گردون دائما بر مراد چنین ناچیزی بگردد؟ما باید بپذیریم که نیامدیم که بگوئیم و بخندیم و خوش باشیم.ما آمدیم که درد بکشیم.مدعای بنده این نیست که جز رنج در این جهان نیست،خیر.به هیچ عنوان.کسی منکر لذات زیستن نیست.بله قطعا زندگی زیبایی هایش را دارد.ولی نفس زندگی،درد است و رنج.وجودیت یک موجود ناچیز فانی،نمیتواند سراسر خنده و نشاط باشد.وقتی بنای زیستن را شادی می نهیم،گویی باید برای رسیدن به شادی تن به هر خفت و ذلتی بدهیم.غافل از آنکه حتی شادی های زیستن نیز،فریب آلودند.بدان معنا که هر لحظه کمرنگ میشوند و به گذشته،یا به تعبیر بهتر عدم می پیوندند و آنچه این پروسه همراه دارد،باز هم درد و رنج است.حال سوال اینجاست،با این نفس خشن و سرکش زندگی چه کنیم؟
پاسخ ساده است.مرگ.اشتباه نکنید.مقصود من دید به زندگی تحت تاثیر افسردگی نیست و این دید با دید نهیلیست ها متفاوت است.منظور بنده به هیچ عنوان مرگ خود خواسته نیست،خیر.منظور بنده این است که ما انسانها،با سیزیف یک تفاوت اساسی داریم.ما محکوم به حمل آن سنگ به بالای کوه تا به ابدیت نیستیم.ما روزی خواهیم مرد و همین تمام معنای زیستن ماست.هر دم و بازدم ما،هربار بیدار شدن و خفتن ما،هر دقیقه کار ما،همه و همه زیر سایه ی مرگ مقدور است.اگر زندگی ما ابدی بود،دیگر هیچ چیز معنا نداشت.یک انسان میتوانست همزمان هم آدولف هیتلر باشد،هم وینستون چرچیل.چرا که تا ابد فرصت داشت و در این حالت نه آدولف هیتلر بودن مفهومی داشت نه وینستون چرچیل بودن.شاید در ابتدا عجیب باشد،ولی اگر سلوک فکری داشته باشیم و بدانیم که خواهیم مرد،زندگی زیبا تر خواهد نمود.مرگ سبب محدودیت است و همین محدودیت ارزشمند است.اگر همواره بیاد داشته باشید که خواهید مرد،صبح ها سرحال تر برمیخیزید و شب ها خوشحال تر می خوابید.چرا که هستی در چشم انداز ابدیت،جز چشم بر هم زدنی نیست.حالا انسان،یک نقطه،روی یک کره ی حقیر و شکننده،هر چقدر هم بار سنگینی بدوش بکشد،در منظر ابدی،هیچ نیست.پس برادران و خواهران من،امروز،بازهم پشت سنگ هایتان بایستید،پاها را محکم کنید،و سنگ هایتان را به بالای کوه ببرید.ولی امروز خوشحال تر خواهید بود چرا که امروز آگاهید هیچ نیستید!
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
95 لایک
یه قرعه کشی ۱۰۰۰۰ امتیازی داریم😉
هر شانس فقط ۲۰۰ امتیاز 🥳😉😀
پس بدووو شرکت کن تا از قرعه عقب نمونی😍👌🏻
به نظرسنجیم(قرعه کشی)سر بزنید🌱✨
🌚یه سیاره زیبابه اسم ماه!🌚
🌌در این سیاره جمعیتی به نام سلنوفی ها زندگی می کنند🪄
🐈با پا گذاشتند در این سیاره زیبا به شما۲۰۰ امتیاز داده میشود! 🛸
ما در این سیاره چشن برپا می کنیم🎉،به شما شغل میدهیم🪀،آهنگ میزنیم🔮، بازی می کنيم 🧸،کلی امتیاز می دهیم 🪅و یک عالمه کار های باحال دیگه!🍫
برای عضویت به اکانت (پیشی لوس🐈)برو!🛸
🛸ادمین فرشته پین؟🌚
عالی بود!
ʝɛռռɨɛ قرعه کشی🌸
۵۰٬۰۰۰ امتیازی داره🪇
اگر خوآستی سر بزن🫧
شبانه شعری🌚
چگونه توان نوشت📜
تا هم از قلب من سخن بگوید،
هم از بازویم؟🤍🫀
شبانه🪐💫
شعری چنین✨⏳
چگونه توان نوشت؟🖇🌷
خسته نباشید🥹🫂
بسیار عالی بود:)
سلام 🧶 دنبال یه کلوپ خاصی؟ 🎊 پس کـلـوپ الـمـاس منتظر توهست🎡 این کلوپ کلی فعالیت داره🍕 و هرهفته جشن داره🍟 با کلی حقوق و جایزه💯 اگه میخوای عضو شی برو توی پروفایل 🍯honey🍯 و یکی از شرایط رو انجام بده و شغلت رو انتخاب کن🎼 زود باش تا ظرفیت پر نشده🍜 ادمین فرشته پین؟ 🧚🏻♀️
بسیار عالی بود.
قصه ی سیزیف خلاصه ی زندگی همه ماست
به بالا میریم اما ته قصه برای همه ما یکسان هست. ما مثل سیزیف به پوچ بودن کارمون با لذت ادامه میدیم همونطور که گفتید پوچی لذت بخش.
کاملا درسته
این جمله که بعد هر سختی آسانی هست اشتباهه
چون خود زندگی معنایی نداره🥲
درسته
جالب بود..
ممنونم
عاقبت درد و رنگ هم مرگ هست و هیچکدوم از شادی و غم ما پس از پایان مرگ وجود نخواهند داشت پس برای چه زنده ایم و به زندگی کردن میپردازیم؟
این همون سوالی هست که از یونان باستان تا به امروز بوده و اساس وجودیت فلسفه هست.در یک کامنت نمیگنجه.ولی پیشنهاد میکنم راجع به مکتب اگزیستانسیالیسم مطالعه کنید.
بک میدم