رها هستم از اهواز
از زبان مرینت: که دیدم تیکی تو فکره. ازش پرسیدم هول شد و گفت چیز خاصی نیست. یک ماه بعد: توی این ۳۰ روز مرینت کاملا خوب شده و کامینی هم تو خونه مرینت اینا زنده گی میکنه و اون نوار ویدیو ها الان دست مرینت ان و مرینت هویت مایورا و هاک ماث رو فهمیده. از زبان مرینت: بیدار شدم وشاد شنگول رفتم صورتمو شستمذ.خودمو تو اینه نگاه کردم و یاد این افتادم که چون ادرین بهم خیانت کرد دیگه نمبخواستم با کسی باشم و به اون موقع ی خودم خندیدم و تصمیم گرفتم از زندگی نترسم بخاطر یه ادم بی ارزش و رفتیم توی هال و صبحانه خوردم. بعد پرسیدم: بچه ها نظرتون چیه هفته ی دیگه بریم پاریس؟ همه موافقت کردن. منم رفتم تو اتاقم. تصمیم گرفتم قدرت هارو ارتقا بدم. تیریکس و الیا رو صدا کردم و گردنبند الیا رو اوردم و روش یه ورد خوندم(آزارا متازا ارتقا البیه تیریکسیه تابری الیا) بعد معجزه گر درخشاد بعد دادم الیابعد که تبدیل شد روی نوک فلوتش یه هالت تیغه مانند اومد(عکس این قسمت کپی ممنوع طراحی خودمه) بعد میتونست ۳ بار از سراب استفاده کنه و به حالت عادی بر نمیگشت الیا گفت...
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (8)