آرکا هاید پارت 13

راهمو به سمت کلاس موسیقی کشیدم.. دیگه راه رو حفظ شده بودم و میتونستم چشم بسته برم اونجا.. طبقه دوم.. وسط راهرو.. درست کنار کلاس هنر. همونطور که از پله ها بالا میرفتم متوجه ی صدایی شدم.. یه اپرای فوق العاده بود.. همراه با صدای گیتار.. انگار یک نفر میخوند و یک نفر میزد.. قلبم شروع به تند زدن کرد و قدم هام رو سریع تر کردم

همونطور که با نزدیک تر شدن صدا هیجان زده تر میشدم به کلاس موسیقی رسیدم.. در نیمه باز بود پس یواشکی از لای در نگاهی انداختم.. با دیدن صحنه ی روبروم سرجام میخکوب شدم.. یه دختر بشدت زیبا با موهای کِرِمی رنگی که تا کمرش می‌رسید و صورتی رنگ پریده و گونه های گلگون.. محو زیباییش شده بودم.. فقط زیباییش نبود بلکه صدای وهم انگیزش توجه ام رو جلب کرده بود و توی گوشم درست مثل یه آوای آرامش بخش بود

چشماشو بسته بود و حسابی غرق در لذت خوندن شده بود..منم غرق در دنیاش شده بودم و با دقت به آهنگی که میخوند گوش میدادم.. به حدی محو این دختر زیبا که تاحالا توی مدرسه ندیده بودم شدم که متوجه حضور آلیس که گیتار می‌نواخت نشدم.. آلیس میزد و اون دختر میخوند.. ترکیبشون فوق العاده بود و البته در درونم.. چیزی احساس کردم

حسادت. کم کم داشتم به اون دختر حسودی میکردم.. اون بهتر از من بود.. خیلی بهتر از من.. شاید دوست جدید آلیس... ؟ این افکار آزارم میداد.. اینکه آلیس ممکن بود دوستی جدید داشته باشه و کم کم بخواد من رو فراموش کنه.. شاید دیگه نخواد باهام گیتار تمرین کنه.. آلیس کسی بود که موسیقی رو به من یاد داده بود همونطور که توی فکر و خیالاتم بودم صدای آهنگ متوقف شد پس در رو با صدای قیژ قیژی باز کردم و وارد شدم..،