امیدوارم خوشت بیاد ^_^ حتما به پارت های قبلش سر بزن
صدای دست زدن ها رو میشنیدم.. با گذشتن هر ثانیه ضربان قلبم بالاتر میرفت و هیجان زده تر میشدم.. نوبت ما بود.. بلاخره نوبت این بود که به خودم و همه ثابت کنم که میتونم اجرا کنم.. میتونم یه گیتاریست باشم.. همراه با گیتارم پام روبه صحنه گذاشتم و روی صندلی مخصوصم کنار آلیس نشستم.. چند تا نفس عمیق کشیدم.. اول با دیدن اون همه پدر و مادر و معلم درست جلوی روم مضطرب شدم اما یه نفس عمیق دیگه کشیدم و چشمم به مامان و کایل خورد که جزو صندلی های اول بودن.. خوشحال شدم و بی اختیار بهشون لبخند زدم.. مامان برام دست تکون میداد و کایل با بدخلقی سری برام تکون داد.. میدونستم به زور مامان اومده اما توی دلم ازش تشکر کردم.. من میتونستم..
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)