
درود.. امیدوارم خوشت بیاد..
حالا یه هفته به اجرای موسیقی مدرسه مونده بود و دوتا همگروهی جدید داشتیم.. دوتا گیتاریست دیگه.. روآن و الکس تمریناتمون سخت بود چون هر کدوم یه بخش خاص از ملودی رو باید همزمان میزدیم و انقدر خوب میزدیم تا اجرای خوبی هم داشته باشیم
کلاس موسیقی آلیس : "خیلی خب بچه ها یه بار دیگه باید این قسمت رو بزنیم.. احساس میکنم افتضاح بودیم" الکس همونجور که کش و قوسی به بدنش میداد گفت : "من یکی که دیگه نیستم! کل امروز رو به جای اینکه بریم سر کلاسمون داشتیم تمرین میکردیم!" و موهای بلند و بورش رو مرتب کرد آلیس با بدخلقی جواب داد:" اگه انقد ناراحت و تنبلی میتونی همین الان اسمتو از گروه خط بزنی" از آلیس عصبانی خوشم نمیومد پس آروم به شونه اش زدم و عقب کشیدمش زمزمه کردم :" بیخیال آلیس.. " آلیس همونطور که دست هاشو مشت میکرد همچنان با اخم به الکس که دست به سینه نشسته بود و برای آلیس شکلک در می آورد خیره شد.
چشمم به روآن افتاد که یه گوشه نشسته بود و موهای تیره اش رو توی صورتش ریخته بود. گیتار الکترونیک آبی براقش رو بغل گرفته بود.. روآن از همه ی ما ساکت تر بود و از ایده ی اجرای گروهی بیشتر از همه مشتاق نشون میداد.. اما خب.. با اینحال انگار خلوت خودشو با موسیقی داشت.. چیزی که خود من تقریبا هر روز تجربه اش میکردم.. دوباره نگاهم رو به کتابچه نت ها انداختم.. فکری به سرم زد.. صدای بحث و دعوای آلیس و الکس درست روبروم میتونست یه موسیقی پس زمینه بهتر داشته باشه.. چشمامو بستم و شروع کردم..
آلیس و الکس تقریبا توجه درست و حسابی ای به آهنگم نکردن.. دعواشون بالا گرفته بود.. "هیچکس تو رو مجبور نکرده..!" "فکر نکن چون کسی مثل تو همگروهیمه اینجا نمیمونم.." آهنگم فوق العاده بود.. چشمامو محکم روی هم فشار دادم و پیکم رو روی سیمای گیتار کشیدم.. انگشتامو روی دسته گیتار حرکت دادم و.. با شنیدن یه صدای متفاوت چشامو باز کردم..
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)