
هی اوری وان دلتون برام تنگ نشده بود؟!D:

اخ شاید این چوبدستی ۳۷ بوده باشد که او امتحان کرده؟! ایمی موفق به انتخاب هیچ چوبدستی نمیشد و فقط داشت مغازه ی الیوندر بیچاره رو خراب میکرد:') کم کم داشت به این فکر میرفت که واقعا او جادوگر نیست لوپین به ارامی میگوید:میخوای یک روز دیگه امتحان کنیم؟ ایمی چهره اش در هم میرود میشه فقطیدونه دیگه؟! لوپین:اوکی الیوندر دقایقی فکر میکند سپس به چشمان ابی ایمی نگاه میکند چشمانی جادویی و عجیب چشمانی که مانند کیریستال میدرخشند و به زیبایی ماه هستند الیوندر میگوید :فکر کنم بدونم کدوم مال تو به سمت ته راهرو میرود و یکی از جعبه ها را بیرون میکشد دیواری از پشت ان باز میشود و یک جعبه ی ابی با رگه های خاکستری دیده میشود الیوندر میگوید:تا همین لحظه فکر میکردم این اصلا چوب دستی نیست و به درد هیچ کسی نمیخوره اما... شاید ت بتونی نیروی درونشو فعال کنی او در جعبه را باز میکند کیریستالی بی رنگ و باریک را به ایمی میدهد ایمی بلافاصله پس از گرفتن کیریستال از دست الیوندر متوجه میشود که کریستال رنگش تغییر میکند کیریستالبه صورت مداوم قرمز سبز ینفش ابی خاکستری... کیریستال در رنگ عجیب که ترکیبی از همه ی این رنگاست ثابت میماند الیوندر میگوید درست حدس میزدم

باز هم یه صبح دیگه و امروز کلاس معجون سازی داشتند پرفوسور اسنیپ از اون ها خواست که به گروه های ۶ نفره تقسیم بشند کلاس منفجر شد و همه مشغول انتخاب گروه هاشون بودن مکس:دوست داری بیای توی گروه من و انزو؟ _ممنون با کمال میل:) _فقط ۳ نفر دیگه کین؟ +نمیدونم اخر کار هر کسی که اضافه اومد با اونا همگروهی میشیم... پس از مدتی ایمی متوجه شد همانطور که انتظار میرفت تنها یک گروه ۳ نفره بودند که کسی نمیخواست با انها هم تیمی شود ان هم ان پسر رنگ پریده و ۲ تا دوست گنده بکش بودند اسنیپ:خب تا ۳ جلسه وقت دارید معجون شفا دهنده رو درست کنید به اولین گروه ۷۰ امتیاز برای هر نفر میرسه و از اخرین گروه ۱۰۰ امتیاز از گروهش کم میشه سوالی هست؟!پس مشغول بشید

همانطور که انتظار میرفت گروه انها دچار دعوای بزرگی شده بود بین مکس و پسر رنگ پریده که مکس بهش مبگفت مالفوی چون هر دوشون سر این که کی رهبر گروه باشه. دستور بده دعوا میکردند انزو هم سعی داشت اون ها رو اروم کنه و کرام و گویل و ایمی هم مثل ۳ تا چغندر اروم نشسته بودند و به اونا نگاه میکردند اسنیپ:تا نیومدم و ۱۰ امتیاز ازتون کم کنم ساکت بشید! مکس و مالفوی همزمان با هم چیزی میگویند که به همین دلیل فقط صدایی نا مفهموم شنیده میشه اسنیپ:گفتم ساکت گویل تو رئیس گروهی(نویسنده💔🗿این چه کاری بود سوروس؟)حالا برید سر کارتون مکس و ایمی و مالفوی وانزو با پشیمانی و حسرت به هم نگاه میکنند
خب خب ببخشید که نبودم خیلی درگیر بودم... ولی اگر دوستش داشته باشید ادامش میدم چرا که نه؟!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بده حتما
چرا؟
چرا گویل؟
نه یکی به من بگه چراااااااا
نمیدانم از خود اسنیپ بپرس😂💔
خیلی قشنگ بود
عالی بود
خیلی منتظر بودم
یک چند به کودکی به استاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک در آمدیم و بر باد شدیم
عالی بود🌹🚶🏻♀️
مرسی=)