
سلامممم ناظر جان خدا قوت خسته نباشی
دونفری که میخواستم باهامون بیان ساحل کمک مگان و ادوار بودن. خبری از ادوار نداشتم ولی مگان هر روز تو شرکت بود مگان: ساحل؟...خیلی خوبهه😆حتما میام لیا:عالیهه...از ادوار خبر داری؟
مگان:ادوار؟...بهش میگم بیاد بسپرش به من لیا:خب پس میبینمت فقط به مرلین چیزی نگو سوپرایزه مگان:باشه حتما از دفتر مگان اومدم بیرون و رفتم سمت دفتر خودم که یکی پرید جلوم
لوئیس:سلام لیا: واییی چرا یهویی میاید؟ لوئیس: ببخشید...اسممو یادت میاد؟ لیا:اممم..ل...ل...لوکا؟...نه نه ل....لیسا؟ لوئیس:لیسا که اسم دختره😂 لیا:راست میگید...اممم...ل...لو..ل.. لوئیس:لوئیسم لیا:درستههه لوئیس. کمکی از دستم برمیاد؟
لوئیس:کمک؟بزار فکر کنممم...اره یه کمکی هست لیا:بگید انجامش میدم لوئیس:خببب عالیه پس بعد کار ساعت هفت جلو کافه بغل شرکت باش لیا:ه...ها؟چرا؟...هییی وایسااا لوئیس:میبینمت خداحافظظ لیا:رفتت😖😐

مرلین:کی؟ لیا:ها؟...هیشکی مرلین:کارت ورودیه منو ندیدی؟ لیا:چرا...ایناهاش👆 مرلین:هیییییی اینو کی برداشتییی؟ لیا:خیلی حولس پرتی مرلین:ععع...بدش لیا:نچ مرلین:پس خودم میگیرمش
دوید دنبالم منم تا جایی که میتونستم از دستش در رفتم شارلوت:این مسخره بازی ها رو تموم کنید صداتون کل شرکت رو برداشته شارلوت از دستم کارت رو گرفت و دادتش به مرلین و رو کرد به من شارلوت:یکم بزرگ شو و تق تق کنان با کفش پاشنه بلندش از اونجا دور شد لیا:ها؟😶
سوفیا:ول کن همیشه همین شکلیه مرلین:اره به دل نگیر کارم که تموم شد رفتم کافه بغل شرکت لوئیس زودتر از من اونجا بود لوئیس:اومدی؟ لیا:کاری داشتی ؟ لوئیس:بشین نشستم سر جام کافه قشنگی بود لوئیس:چی میخوری؟
لیا:آب پرتقال گارسون اومد سفارشمون رو گرفت و رفت. خواستم بپرس که چرا گفته من بیام که دیدم همینجوری بهم ز.ل زده لیا:چیزی رو صورتمه؟ لوئیس:نه فقط داشتم فکر میکردم که چقدر خوش.گل.ی لیا:منو صدا نکردی بیام اینجا که بهم اینارو بگی نه؟
لوئیس:ببخشید یه دقیقه قلب.م لرزید فکر کنم آخر این خوش.گلیت کار دست.م بده لیا:چیکار داشتی؟ لوئیس:از خودت بگو؟ لیا:ها؟چرا؟ لوئیس:براش آشنایی لیا:ولی من علاقه ای ندارم آشنا بشم لوئیس:عه لوس با.زی رو بزار کنار مرلین:فکر کنم شنیدی که چی گفت نه؟ لوئیس:ها؟...تو از کجا پیدات شد؟😶

مرلین:اینش دیگه به خودم مربوطه...بریم مرلین دست.م رو گر.فت و برد لوئیس:هه...جالب شد نشستم تو ماشین شروع کرد به حرکت کردن و رفت سمت خونمون لیا:تو از کجا میدونستی؟ (لوئیس👆)
لیا:تو از کجا میدونستی؟ مرلین:داشتم برمیگشتم دیدمت...دیگه از این به بعد هرکی گفت پا نشو برو لیا:من نمیدونستم فکر کردم راجب کاره😥 مرلین:اشکال ندارع ناراحت نشو فقط نگر.ان شدم لیا:میدونم ببشخید مرلین:اشکال ندارع فقط...نگرا.ن بودم...
آنچه خواهید دید: ادوار: ساحل؟ مگان:خوش اومدیی از امروز اینجا کار میکنی مرلین:وای دوباره این اومد شارلوت:حواسم بهت هست اندرسون لوئیس:هه ببین کی تو این بازی برنده میشه مرلین لی پایان
ناظر جان خدا قوت خسته نباشی. خواهش مبکنم منتشر کن براش زحمت کشیدم خواهش میکنم😢
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
واییی عالی زود پارت بعد رو بدههههه😄