محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.
جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.
یه روز مریض شد و حالش بد شد... من با کلی کار سعی کردم هر جور شده اون رو درمان کنم ولی فایده نداشت 😭😭اون من رو تنها گذاشت... غم اون هنوز به دلم مونده و اگه بخوام میتونم تا ده سال دیگه هم براش گریه کنم... اون خیلییی خوب بود کاشکی الان بود.. 😭😭😭😭شاید باورت نشه ولی واقعا که این متن رو مینویسم اشکم در اومده😭کاشکی... کاشکی بازم یدونه بخرم...ولی ممکنه فقط اون جوجه آنقدر من دوست داشت
آرامش پیدا میکرد و میخوابید... براش یه جای کوچولو درست کردیم که بعد چند وقت تونست ازش بپره داشتم مشق مینوشتم که یهو اومد پیشم... و اشک انداز ترین قسمتش اونجاس که... من باهاش قائم موشک بازی میکردم میرفتم توی اتاق و اون وقتی منو نمیدید بلند جیک جیک میکرد و دنبال من بود 🙂😢😭تا اینکه منو پیدا میکرد 🙂 من به خودم قول دادم اینقدر ازش خوب مراقبت کنم که رکورد بیشترین عمر جوجه رنگی رو بزنه... و یجورایی همین کار رو کردم... جوجه رنگی ها که دو روز بعدش میمیرن رو یک ماه زنده نگه داشتم 🙂تا اینکه...
من سه تا جوجه داشتم یه کلاغ وقتی حواسم نبود دو تا شونو کشت☹️💔 بعد اونی که موند رو دادیم یه نفر که همیشه حواسش باشه ....( البته من عاشق گربه ام)
خب من هروقت حیوونا رو میبینم گریه ام میگیره واسه همین همه حیوون خونگی هام رو آزاد کردم
منم جوجه داشتم بردمش باغ یه لحظه ولش کردم دیدم سگ بابا بزرگم خوردنش منم اون سگو نفرین کردم و خود سگ هم ۴ ماه بعد مرد
خدا جوجههارو رحمتشون کنه....😔😔
خدو سگه رو رحمتش نکنه🤪
ج چ: ۲تا گربه
چالش: خواهرم
اینو تعریف در نظر میگیرم😑
دوتا گربه پرشین
نه ندارم
یه جوجه داشتم که داداشم از پشت بوم انداختش پایین مرد
آخی
من جوجه داشتم مرغ شدن تخم میگذارن خونه مادر بزرگم زندگی میکنن
بله
یه روز مریض شد و حالش بد شد... من با کلی کار سعی کردم هر جور شده اون رو درمان کنم ولی فایده نداشت 😭😭اون من رو تنها گذاشت... غم اون هنوز به دلم مونده و اگه بخوام میتونم تا ده سال دیگه هم براش گریه کنم... اون خیلییی خوب بود کاشکی الان بود.. 😭😭😭😭شاید باورت نشه ولی واقعا که این متن رو مینویسم اشکم در اومده😭کاشکی... کاشکی بازم یدونه بخرم...ولی ممکنه فقط اون جوجه آنقدر من دوست داشت
آخی طفلکی! ببخشید دیر جواب دادم تقریبا ۳ ماه پیش اینو نوشته بودی.
ههه😂
😔😔😔😔😔
فعالیت ساعت ۰۰:۲۹ شب😅😅
آرامش پیدا میکرد و میخوابید... براش یه جای کوچولو درست کردیم که بعد چند وقت تونست ازش بپره داشتم مشق مینوشتم که یهو اومد پیشم... و اشک انداز ترین قسمتش اونجاس که... من باهاش قائم موشک بازی میکردم میرفتم توی اتاق و اون وقتی منو نمیدید بلند جیک جیک میکرد و دنبال من بود 🙂😢😭تا اینکه منو پیدا میکرد 🙂 من به خودم قول دادم اینقدر ازش خوب مراقبت کنم که رکورد بیشترین عمر جوجه رنگی رو بزنه... و یجورایی همین کار رو کردم... جوجه رنگی ها که دو روز بعدش میمیرن رو یک ماه زنده نگه داشتم 🙂تا اینکه...