سفر به هاگواتز

توی اتاقت/یه کافه نشستی که یهو یه صدایی از بیرون پنجره میشنوی!

میری پنجره رو باز میکنی یا به هر حال پنجره باز میشه و یه جغد ناز با چشم های گرد درشت و به رنگ سفید(مثل هدویگ🥺) با یه نامه که با نوکش گرفته، آروم آروم جلو میاد..🦉

بلاخره میری جلو یا یه نفر میاد که کمک میکنه بری جلو.. جغد فقط نامه رو رو دستت میذاره و همون لحظه میره و اجازه نمیده نازش کنی🥲✉️

اگه نامه رو باز کردی: داخل نامه اسم شما رو ذکر کرده و از شما دعوت کرده که به مدرسه جادوگری بیایم چون شما یه ... جادوگری!🪄😍💔 (ذوقققق) واکنشت:

همون لحظه هاست که یهو یه نفر رو می‌بینی که خیلی گنده هست و داره بهت نزدیک میشه و برات دست تکون میده.. یعنی کیه؟ اون کسی نیست جز...هاگرید😍😂

هاگرید جلو میاد و میگه: 《سلااام چطوری ا/ت ؟ من رو میشناسی؟ من هاگریدم از هاگوارتز میام خب فکر کنم بدونی که یه جادوگری! پس میتونی باهام بیای که چیزایی که هاگوارتز نیاز داره رو بگیریم بعدش میتونی با خانوادت خداحافظی کنی و سوار قطار بشی》