شک هارا پشت لبخندی مخفی میکنیم که خیلی درد میکند،و هیچکس نمی فهمد... ما را درد همین نفهمیدن ها می کشد؛نه زخم ها...
خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم ونامه را بگیرم ، او پشتش بـه مـن بود. وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و زمین ریخت!
انگار انسان نبود، فرشته بود! قاصد و پیک الهی بود ، از بس زیبا و معصوم بود!شاید هجده نوزده سالش بود.
نامه را داد. با دست لرزان امضا کردم و آن قدر حالم بد بود کـه بـه زور خودکارش را از دستم بیرون کشید و رفت.
ازآن روز، کارم شد هرروز برای خودم نامه نوشتن و پست سفارشی!
تمام خرجی هفتگی ام ، برای نامه هاي سفارشی می رفت.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
27 لایک
چه قشنگ🥲
نوشته هات🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐
عزیزمی :))
قشنگ بود....
به قشنگی خودت
^_^
فالویی بک میدی؟🐇🤍
حتما عزیزم :>>
ب معنای واقعی زیبا بود واقعا قشنگ ترین چیزی بود ک امروز خوندم ' ))
مثل قشنگی خودت :)
تک تک کلماتی که به کار بردی،زیبا هستند:).
عزیزجانی
خیلی زیبا بود
عزیزدلی :>