همسایه روبه رویی اکسو ۶

با خوشحالی خیلی زیاد رفتیم به مدرسه نشستیم تو کلاس و معلممون شروع کرد تا اخر مدرسه استرس داشتم بدونم که چیشده کلاس که تموم شد رفتم دختر خالمو از‌کلاس بغلمون صدا کردم که بریم خونه

رسیدیم داشتم در ورودی اپارتمان رو باز میکردم که دیدم همون ماشین سیاهی که اعضا باهاش رفتن اومد از کنجکاوی داشتم میمردم پس بدو بدو رفتم سمت ماشین خواستم از چانیول بپرسم که دی او با یه نگاهش اشاره کرد که برم خونه خواستم اعتراض کنم که چرا باهام بدی دیدم منیجرشون با مترجمه داره میاد زود بدو بدو سرمو انداختم پایین رفتم خونه

رسیدم خونه و چون درسام زیاد بود نشسیتم پای درسم تا خواستم شروع کنم دخترخالم زنگ زد ا/ت:سلام چیشده +داری‌چیکار میکنی اعضا رو دیدی پرسیدی؟ ا/ت:دادم درس میخونم با اجازه شما نتونستم بپرسم +اه برای چی چرا نتونستی؟ ا/ت:منیجرشون باهاشون بود +اها

ا/ت:میدونی چیه از قیافشونیه چیزی احساس کردم +چی احساس کردی؟ ا/ت:فک کنم خیلی ناراحت بودن اخه چانی و بک همیشه خوشحالن ولی امروز قیافشون یجوری بود +شاید باهم دعواشون شده بالاخره زوج ها باهم زیاد دعوا میکنن ا/ت:اه سارا چی میگی مگه نمیدونی از شیپ کردن متنفرم😡 +حالا به هرحال من که دوس دارم😏 ا/ت:اوک اجازه میدید برم درس بخونم +برو بچه درس خون🙄

شروع کردم به درس خوندن ولی داشتم از کنجکاوی میمردم یعنی کی کامبک میدن؟ چجوری میشه وای کنسرت هم دارن؟همه اکسوال های ایرانی هم میان؟یعنی بهشون اجازه دادن که کامبک بدن؟؟🤔 اگه اینجوری کنم از کنجکاوی نیمیرم بهتره درس بخونم تا سرگرم بشم

ا/ت:نه نرید، نرید لطفا ،خواهش میکنم که یه دفعه از خواب پریدم آی کمرم چرا من رو صندلی خوابم برده🙁حتما موقع درس خوندن خوابیدم پاشدم ولی خب شب بود همه خواب بودن مامان و مینا هم خواب بودن چاره ای نداشتم که بخوابم ولی خب فک نکنم خوابم ببره اوفف چیکار کنم؟گوشی رو روشن کردم و رفتم تا یه سر به چنلم تو روبیکا بزنم کمی که گذشت ساعت رو نگاه کردم دو نصف شب بود کم کم چشام سنگین میشد و خوابم میبرد😴