14 اسلاید صحیح/غلط توسط: باران انتشار: 11 ماه پیش 69 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
لایک و کامنت فراموش نشهه
مگان:همه با هم آشپزی میکنیم همین که هست
کلارا:لیا چیز خاصی تو ذهنته؟
لیا:لازانیا
مرلین: من موافقممم من عاشق لازانیام
ادوار: اگه لیا بخواد باشه.
مگان انگار اولین بار بود داشت آشپزی میکرد ولی خیلی خوب از پس کارایی که به عهده داشت براومد. ادوار و مرلین هم که کل آشپز خونه رو کثیف کردن. من بعد سالها از ته دلم میخندیدم و لبخند میزدم. خیلی بهم خوش گذشت انگار...انگار...پیش خانوادم بودم.
توماس:چه بوی خوبی میاد بوی چیه؟
کلارا:اوه اومدی؟دوستای مرلین اومدن ما هم خودمون غذا درست کردیم
لیا: سلام از دیدنتون خوشوقتم
توماس:تو باید لیا باشی درسته؟
لیا:ب... بله
توماس:خیلی خوشحالم میبینمت اینجا رو خونه خودت بدون خوش اومدی
لیا:م...ممنونمم
توماس:عهههه اینکه ادوار کوچولوعههه
ادوار:یکی به اینا بفهمونه من بچه نیستممممم
کلارا:سر به سرش نزارید😂
توماس:چه بوی خوبی میاد بوی چیه؟
کلارا:اوه اومدی؟دوستای مرلین اومدن ما هم خودمون غذا درست کردیم
لیا: سلام از دیدنتون خوشوقتم
توماس:تو باید لیا باشی درسته؟
لیا:ب... بله
توماس:خیلی خوشحالم میبینمت اینجا رو خونه خودت بدون خوش اومدی
لیا:م...ممنونمم
توماس:عهههه اینکه ادوار کوچولوعههه
ادوار:یکی به اینا بفهمونه من بچه نیستممممم
کلارا:سر به سرش نزارید😂
مگان:ارههه. کلی خوراکی آوردم میشینیم با هم حرف میزنیم فیلم میبینیم تا صبح بیدار میمونیم
اتاق مگان خیلی بزرگ بود اندازه خونه ما بود. اتاقش دو طبقه بود. طبقه پایینش یه تخت که دورش تور و چراغ بود و میز توالتش و مبل و یه کمد لباس و فضای بزرگی خالی بود ولی اصلا احساس خالی بودن نداشت اتاقش خیلی گرم بود طبقه بالاش پر عکس و فیلم بود که یه پله خیلی خوشگل به بالا میخورد(ببخشید عکسی نتونستم پیدا کنم که شبیه چیزی که تو ذهنمع باشه حتی یکم شبیهش هم پیدا نکردم)
مگان:خببب بیا گپ بزنیم با هم
لیا:مثلا چیکار کنیم؟
مگان:با هم حرف بزنیم
لیا:باشه
مگان:اون دختره آلیس دوستت بود؟به نظر مهربون میومد
لیا:الیس؟اره صمیمی ترین دوستمع خیلی مهربونه. از بچگی با هم بودیم و همیشه پیشم بود
مگان:اونیکی دختره که داشت سرت داد میزد چی؟
لیا:زویی...از وقتی میرفتم دبستان بود و همش منو اذیت میکرد برام عادت شده
مگان:چطور میتونی هیچی بهش نگی؟مظلوم نباشش مثل خودش باش
لیا:نمیتونم
مگان:بهت یاد میدم چطوری باید جواب یه نفرو بدی. اما یادت باشه فقط در صورتی که لازم بود باید استفاده کنی.
مگان منو راهنمایی کرد و از خاطرات خودش برام گفت. بعد از اون هم شروع کرد خاطرات خنده دار تعریف کرد مثلا وقتی مرلین از دوچرخه پرت شد و افتاد تو دریاچه یا وقتی که روی خمیر دندون مرلین سس تند ریخته بود و مرلین داشت میسوخت.
مگان: واییی باید اون لحظه صورتش رو میدی خیلی خنده دار بودد😂😂
لیا:از دستت عصبانی نشد؟😆😂
مگان:کل خونه رو داشت دنبال من میدویید و بد و بیراه میگفت
لیا:😂😂فکر کنم خواهر یا برادر داشتن باید خیلی جالب باشه من ندارم
مگان: چرا داری...رو به روت نشسته. منو تو الان خواهریم من خواهر نداشتم ولی بیا تموم کارایی که خواهرا میکنن رو انجام بدیم با هم بریم خرید بریم مسافرت بریم کافه و رستوران و چیزای جدید رو امتحان کنیم
مگان:مگه اونم دو.س.ت نداره؟بهت گفته مگه نه؟
لیا:اره بهم گفت ولی...ولی...اگه الکی باشه چی؟اگه بعدا اح.ساس.ش عوض بشه چی؟اگه ازم ناامید بشه چی؟اگه فقط به خاطر دلسوزی اینو بهم گفته باشه چی؟اگه...
مگان: وایسااااا...دست نگه دار. درکت میکنم که همچین فکرایی میکنی اما من مرلین رو میشناسم تا حالا هیچوقت نشده که از یکی آنقدر با شوق و ذوق حرف بزنه. شاید باورت نشه حتی با اینکه آنقدر طرفدار داره ولی با کسی تا حالا قرا.ر نذاشته چون همه به خاطر پول میخوان باهاش با.ش.ن. با اینکه خیلی سر به سرت میذاره ولی به نظرش خیلی مهربونی. به نظرش تو با تمام کسایی که دیده فرق داری پس بهش اعتماد کن ها؟
لیا:چطوری بهش بگم؟
مگان:میتونی براش نامه بنویسی یا بهش پیام بدی ولی اگه خودت بهش بگی مطمئنا خیلی خوشحال میشه. اگه نمیتونی و اعتماد به نفسش رو نداری وقتی حواسش نبود یهو بهش بگو من میتونم کمکت کنم. نظرت چیه برای فردا یه نقشه بکشیم؟
لیا:از کمکت ممنونم مگان خیلی مهربونیی
مگان:تو هم همینطوررر...با اینکه میخواستم فردا رو با تو وقت بگذرونم ولی یه روز دیگه هم میتونیم بریمم. من ادوار رو سرگرم میکنم و شما رو تنها میزارم خوب از وقتت استفاده بکن
لیا:تلاشم رو میکنمم ممنونم به خاطر کمکات... میگم...نظ.رت راجب ادوار چیه؟
مگان:ادوار؟از بچگی میشناسمش مرلین و ادوار با هم خیلی خوب بودن اما نمیدونم چیشد که دیگه همدیگه رو ندیدن وقتی تو مدرسه دیدمش خیلی تعجب کردم . مستقله مهربونه ولی پرو هم هست. یه سال ازش بزرگترم ولی هنوز که هنوزه جوابم رو میده😂
لیا:تاحالا بهش اح.س.ا.س.ی نداشتی ؟
مگان:ها؟نمیدونم
لیا:به زودی میفهمی
مگان: شاید
وقتی یکم دیگه صحبت کردیم چشمامون که گرم شد روی تخت گرفتیم خوابیدیم
کلارا:دختراااا بیدار شیددد وقت صبحانس
لیا:ص...صبح بخیر
مگان:صبح بخیرررر...آیا بدو باید حاضر شیم
مگان منو کشوند تو دستشویی صورتمون رو شستیم مگان بهم یه کرم مرطوب کننده داد که بزنم بعد از اون لباسمون رو پوشیدیم و رفتیم پایین. میز چیده شده بود همه سر میز بودن به غیر از مرلین
کلارا:لیا میتونی مرلین رو صدا کنی؟ابرو بالا سمت چپ ششمین اتاق اتاق مرلینه
ادوار:هه انگار باهوشمون صبحا باید با ل.گد از خواب بیدار بشه
لیا:چشم الان میرم
مگان:همیشه همینه
سریع از پله ها رفتم بالا راهرو ها خیلی دراز بودن ولی اتاق مرلین دور نبود و دقیقا وسط راهرو بود.
در اتاق رو باز کردم و مرلین هم از اون ور در اتاق رو باز کرد و صو.رتم.ون درست مق.ابل هم قرار گرفت
سریع از پله ها رفتم بالا راهرو ها خیلی دراز بودن ولی اتاق مرلین دور نبود و دقیقا وسط راهرو بود.
در اتاق رو باز کردم و مرلین هم از اون ور در اتاق رو باز کرد و صو.رتم.ون درست مق.ابل هم قرار گرفت
ناظر جان خواهش میکنم رد نکن براش زحمت کشیدم ممنونمم
14 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
تولو خدا پارت بعد🥺🧐🥺🧐
وای برگام عاشقه داستانت شدم
پارت بعدددد😍
باران میکشمتتتتتتت
جای حساس تموم نکننننن
پارت بعدددددددد
زوددددد
خیلی خوب بود ممنون میشم اگه ازم حمایت کنی تا دیده شم تازه وارد تستچی شدم:)
خیلیییییی خوب بود
پارت های زیاد بزارررر
پارت بعدی رو خیلییی منتظرم👥☘️
قشنگ بود
ج چ: زیااااد باشههههه😂😂
زیاد بود ولی دوتا از اسلاید ها تکراری بود😊
عالییی بود! پارت بعدی:)))) خبر بده اومد
آخه نمیخوام نمیان بهم دیگه
ادوارد و لیا خیلی قشنگترههه😭🦖
مگان و ادوارد ی کوشولو هم بهم نمیان
نهههه مرلین و لیااااااا
آخه ادوارد و مگان رو نمیشه تصور کرد
اصلا نمیان بهم🤡
یکوچولو موافقم🫡
نهههه مرلین و لیاااا عرررررررررررررررررر
ادوارد تنها میمونههه
اصلا ترکیبش با مگان نمیخورههه