پارت 2
چندین قدم به جلو برداشت و متقابل میز مرد ایستاد. لحظه ای دست از نوشتن کشید و به سایه ای که روی کتابش افکنده شده بود خیره ماند...به آرامی سرش را بالا آورد و پس از مکثی به سرعت کتاب را بست. "_ای کودن، مگه عقلتو از دست دادی که به این کلمات خیره میشی.." باری دیگر آبنبات را در دهانش چرخاند و با چهره ای که کمی تعجب درونش در جریان بود نگاهش را از کتابِ بسته شده گرفت و به مرد داد. چیزی نگفت و به چوب آبنبات خیره شد...مردمک چشم هایش به سختی نی پلاستیکی را دنبال میکردند و پلک هایش فشار نسبتا زیادی را متحمل میشدند. مرد با چهره ی سوالی به پسر عجیب رو به رویش نیم نگاهی انداخت...این غریبه، دیوانه بود؟نفس کلافه اش را بیرون داد و کتاب را در کشوی میز پنهان کرد...دو مرتبه نگاهش را به پسر داد که در حال نظاره کردن اتاق بود.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
26 لایک
وای مثلا اولین کامنت؟
مفتخرم✨
خدای من کجایی؟
کتاب هاتو چاپ شده ببینم🙃
تولدت مبارک✓♡
سلاممممم خوبی؟💖💖💖
آماده باش شمع و فوت کنی 3..2..1 تولدت مبارککککک 💖💖💖
کادویی که برات فرستادم و دوست داشتی؟💖
یووککیساان!
چندوقته نیستی.. بابا نمیگی ما منتظر داستاناتیمم؟
چرا ادامه شو ننوشتی؟
یوکی چاننننن:)))
سلامممممم
چطوریییی؟
کم پیدایی یه مدته...
اره یکوچولو سرم شلوغه به خاطر امتحانا
بیشترم سایت کوئتو مینویسم
پارت سه؟
هر کاریش کردم پابلیش نشد قراره یه فیک دیگه بنویسم
عه..
یوکی چانننن:)))
پارت ۳ رو منتشر نمیکنی؟:)
هر چی میزارم رد میشهچیزیم نداره اخهه
میخوای توی بخش داستان منتشرش کن... شاید اینجوری تایید بشه؟
منم ناظر ستارگان پارت ۴ رو برای اینکه رد نشه توی بخش داستان منتشر کردم و تایید شد🥲✨
یه بار دیگه فریم اوتاکو پاپلیش میکنم اگه نشد باوشه