میمون

🐈‍⬛🐈‍⬛🐈‍⬛🐈‍⬛🐈‍⬛🐈‍⬛🐈‍⬛

🐈‍⬛🐈‍⬛🐈‍⬛🐈‍⬛🐈‍⬛🐈‍⬛🐈‍⬛🐈‍⬛🐈‍⬛🐈‍⬛

با شنیدن اسمش که آرایشگر صداش میزد، از جاش بلند شد و به سمت صندلی خالی رفت. روی صندلی نشست و منتظر موند تا آرایشگر پیشبند رو دور گردنش ببنده. _چه مدل مویی میخواید؟. با شنیدن صدای آرایشگر سرش رو بلند کرد و از داخل اینه به قیافه آرایشگر زل زد. _ یکم نوک گیری کنید تا موهام یک دست باشه..... آخه اونجوری ژَذاب تر میشم!. و پشت سر حرفش چشمکی به ارایشگر زد. درحالی که آرایشگر با آب‌پاش توی دستش موهاش رو خیس و هر از گاهی قیچی می‌کرد، خودش رو توی ژذاب ترین حالت تصور می‌کرد و به این فکر می‌کرد که همه قراره با دیدن مدل موی جدیدش، حسودی کنن. ___________________________ دوباره ایینه رو تو دستش گرفت و موهایی که شبیه به موی نارگیل بود، نگاه کرد. این مدل مو، مدلی نبود که می‌خواست. موهاش بیش از اندازه کوتاه شده بودن و اصلا هم یکدست نبود. دستی به گوش ها و موهاش کشید و دوباره گریه کردن رو از سر گرفت. _شَ...شبی....شبیه....می...میمون شدمممممم... هق... مَ... من.. هق... زش.. زشتمممممم!.

موهای تهیونگ توی داستان با موهای الان تهیونگ یکی نیست🤣؟