
بفرمایید میدونم بازم بدجا تمام کردم🤣🤣

از زبان دراکو=جرعت یا حقیقت از زبان تینا=حقیقت از زبان دراکو=خوب من میدونستم ی چیزی هست اما حالا که حقیقت انتخاب کردی میپرسم چون دوست دارم بدونم تواز من خوشت میاد از زبان تینا=باشنیدن این حرف بلافاصله گفتم پیش از حدوی دفعه صدای بچه ها بلند شد که گفت ووووووااااااا وخندیدن تازه فهمیدم چی گفتم ولی خودمو خالی کردم بالاخره😊😊 از زبان دراکو=منم نظرم اینه و باز بچه ها با خنده گفتن ووووووااااااا از زبان تینا=☺️☺️خوب بچهها از ما بگذرید دوباره بازی رو شروع. کنیم جنیفر بطری را چرخوندن واز شانس بدم جنیفر باید ازم می پرسید جنیفر گفت جرعت یا حقیقت گفتم جرعت چون نمی خواستم چیزی که گفتم ادامه پیدا کنه اما بهم گفت برم و دراکو را ب.ب.و.س.م بد جوری شکه شدم

اما برام هیچی مهم نبود وبلندشدم و وگ.و.ن.ه ی دراکو را ب.و.س.ی.د.م باز بچه ها گفتن ؤوؤؤؤؤؤاااااااا وگفتم من خوابم میاد میرم بخوابم دراکو هم گفت منم میام مابه طرف خوابگاه رفتیم دراکو گفت بهترین شب زندگیم را بهم هدیهای کردی من گفتم خوشحالم اما ترجیح میدم پدرم وپدرت درباره امشب چیزی نفهمند چون پدرم دعوام میکنه درحال رفتن به خوابگاه بودیم که نگاه سنگین رو خودم حس کردم اون پانسی بود و برای حرص دادن پانسی سرم را روی شونه ی دراکو گذاشتم نگاهی بهم انداخت اما چیزی نگفت و در همان حالت به راه رفتن ادامه دادیم❤️❤️ و به خوابگاه رسیدم و روی تخت های خود دراز کشیدیم سوکت عجیبی همه جا رو فرا گرفته بود تا اینکه

دراکو گفت از روز اولی که دیدمت ی حس خوب بهم دست داد اما متوجه نشده بودم این حس چه چیزی تا امشب که متوجه شدم این حس ع.ش.ق.ه وقتی اینو گفت گفتم میدونی چیه بعد با خودم گفتم این حرف برای الان نیست بدا بهش میگم گفتم هیچی یادم رفت دیگه بگیر بخواب فردا/از زبان تینا=امروز باید از هاگوراتز میرفتیم چون سال اول مون تمام شده بود از این خیلی ناراحت بودم که سه ماه نمی توانم دراکو را ببینم رفتم پیشه دراکو و ازش خداحافظی کردم {پرش زمان به ایستگاه قطار که پدرو مادر تینا منتظرش بودن} داشتم می رفتم پیش خانوادم این بار انگاره فلور مدرسش زود تمام شده بود اون هم منتظرمن بود یک دفعه پانسی جلوم گرفت و گفت
برید تا آخر چالش داریم❤️❤️ باز بدجاتمام کردم دوستان بقیش برای بعد برای ناظر=ناظر جون رد نکن داستان هیچی هم نداره سری انتشار کن دوستان منتظر هستند شخصی نکن که بتواند بخواندن ممنون💚💙❤️💚💙❤️
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ج چ:غشششش میکنمممم:))))))) 💚🖤💚🖤
کی پارت جدید می خواد؟؟
من من
خوب دارم میدم برای منتشر
ایولللل
ج.چ : به نام خدا
غشششششسششششششش 😍😍😍
" بهوش میام "
بیا بریم تو اتاقت عزیزم منم بهت به شکل صحیح ابراز علاقه کنم عشقم ❤❤❤
کاملا درست
😍👍
واییییییی به خدا کرم که هیچی ، عنکبوتتتتتتتت داری ، می فهمی ، عنکبوتتتتتتتتتتتتت 🕷🕷🕷
خدایی جا داره یه آواداکادورا بهت بزنم خواهر
اگه آواداکادورا بزنی دیگه پارت بعدی نداری🤣🤣🤣
حیححححح
خیلی نامردیییییییییی
بله خیلیییییی
بزارم دهنم رو برای اینکه زود تموم کردی باز نکنم🙂
ج.چ: من از دراکو نه بدم میاد نه خوشم. بیشتر حس خوبی بخاطر اتفاق هایی که براش افتاده دارم. ولی اگه این حرف رو بهم بزنه. فقط سرخ میشم سرمو میندازم پایین🫣😊
نظرهمه مهم اینم نظر خوبی 😀
ولی با این داستانت فکنم رو دراکو دارم کراش میزنم🫣😂
بله بله باخوندان داستان حتما روش کراش میزنی🤣🤣
بازم بد جا تمام کردم اما دیگه هر روز دوتا پارت میدم متشکرم از ناظر که پنج دقیقه ای منتشر کرد❤️💙💚
اهم:)
ی چیزی نوشتم برای فردا که مالفوی خدا غش کنند🤣🤣