سلام دوستان پارت اول داستان ما لذت ببرید امیدوارم خوشتون بیاد
از زبان تینا=یک چیز برام سواله چرا خواهرم به مدرسه بوباتم میره اما مادرم به من اجازه رفتن به اون مدرسه را نداد در این فکر بودم که یک جغد سفید که یک نامه به همراه داشت
به پنجره اتاقم زد در پنجره را باز کردم و
نامه را ازش گرفتم و شروع به خواندن کردم نوشته بود خانم تینا دلاکور شما به مدرسه ی علم و فناوری جادوی هاگوراتز دعوت شده اید و آمدن به این
مدرسه اجباری است
سری رفتم طبقه ی پایین تا. نامه را به مادرم نشان دهم
(از زبان نویسنده=ی نکته اسم مادر تینا
ایوانکااست)
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
33 لایک
داستانت خیلی قشنگه💖🫂
ولی اگه ناراحت نمیشی بگم که تو داری زبان رسمی و عامیانه رو قاطی میکنی که باعث میشه نتونیم بریم تو عمق داستان، میتونی
به جای: برید، بگویید، آمد و...
بگی: برو، بگو، اومد
اینطوری بیشتر میتونی با خواننده ارتباط برقرار کنی.
بازم میگم خیلی خیلی قشنگه ولی تنها مشکلت همینه 🙌
عالییییی
پارت بعد
چه خوبه تینا میخوام بدونم پارت بعدی چی میشه زوددددد باشششش وگرنه من میدونمو تو
چشم ی ساعت دیگه میدم برای انتشار
الان هم که نصفه شبه ، اگر پارت بعد نزاری میام تو خوابت هااااااااا
چشم دارم مینویسم فردا میدم برای انتشار
تنکیووووووو هانیییی
پارت بعد رو بزار
و ووووووووووووووو
تینا آبجی فلور عه
بله تینا آبجی فلور چشم پارت بعد هم میزارم
معرفی هم داده بودم از شخصیت های داستان
آره ، دیدمش
اینجا گابریل ای وجود ندارد آیا 😅😅😅
بفرمایید پارت اول لذت ببرید