
آنچه گذشت من از قبیله فیوری برای همیشه خارج میشم پام قطع شده

(از زبان اسکایلار) تو برک یه خونه داشتم، ولی واقعا جدی نگرفتمش. وقتی که رسیدم به جزیره مدافعان بال همه یه جور خیلی عجیب نگاهم می کردند. با خوشحالی عجیب. مالا رو اونطرف جزیره پیدا کردم داشت خرزهره های آبی رو نابود میکزچرد تا اژدها بیمار نشند. یکی برای مالا کمین کرده بود و من بلندش کردم و پرتش کردم رو زمین و چی بلاکش کردم تا تا یه مدت نتونه تکون بخوره. بعد دیدم یه شکارچی اژدها بود. گزاشتم رو یه قایق و قایق رو تا یه کشتی شکارچیان اژدها بردم و با آب افزاری(همون کارا تو اواتار انگ توضیح میدم بعدا و اینکه اسکایلار یه اب افزار و آتش افزار هست دوتاش) بردمشون به جزیره بزرکر ها. وقتی برگشتم مالا یه جور عجیبی نگاهم کرد. بعد با لبخند بقلم کرد. ازم یه سوال پرسید:《میخوای شاهدخت اینجا باشی؟》(برای اسکایلار از ♧برای مالا از☆) ♧من؟ شاهدخت؟ چجوری؟😐😮😯😲😦😧🤯 ☆پیشگویی میگه که وقتی ملکه یک دختر به دنیا نمیاره، یه دختر از یک قبیله دشمن به سرزمین ما میاد و با ما پیمان صلح میبنده.😊 ♧ولی از کجا میدونید که منم؟😲 ☆افسانه ها میگن که اون دختر برای آوردن صلح بین دو قبیله یک جراحت عبدی میگیره🤓(مالا به پای اسکایلار نگاه میکنه و ادامه میده) تو هم که...خب... فکر نکنم پات تغیر کنه.🤷🏻♀️ ♧با همه اینا من چجور شاهدخت شم؟🧐🙄😊🤔 ☆معمولا اگر شاهدخت دلش بخواد میشه،ولی از اونجا که تو ۱۴ سالته من با پدرت صحبت کردم و اون قبول کرد. امضا کتبیش هم هست🤓😇😊🙂🤭🤗 ♧شما راست میگید، ولی من واقعا مسئولیت های زیادی تو برک دارم. و شکارچی های اژدها هم که بماند.😞 ☆ایرادی نداره شاهدخت میتونه حتی بیرون از مجموع الجزایر باشه. فقط وقتی بهش نیاز ضروری شد بیاد. و وقت آزادش بیاد.😊😇 ♧خب پس من... ☆تو چی؟ ♧من(اینجا اسکایلار تعظیم می کنه نه تعظیم منظورم تو عکس گزاشتم منظورم رو) باعث افتخارم هست که قبول کنم به مدافعان بال خدمت کنم. (همه خیلی خوشحال شدن) ☆عالیه تاج گزاری فرداست

شب که میخواستم بخوابم مالا و یک نفر دیگه اومدن تا من رو برای فردا آماده کنن!(برای مالا از☆برای اسکایلار از ♧برای اون نفر از ⊙) ♧شما اینجا چیکار می کنین؟🥱 ☆فکر نمیکردم سلطنت ضالمت کنه😟 ♧من! نه، آخه یکم عجیبه این موقع شب یکی بیاد پیشت.😅 ☆آروم باش دارم گولت میزنم.🤪 ♧خب حالا کلا اینجا چه خبره.🤔(اسکایلار شونه رو بر میداره تا موهاش و شونه کنه) ☆اومدیم لباس تاج گذاریت رو آماده کنیم. ⊙سلام بانو من(مثل کت نوار در نمیاره منظورش سلطنته) من بهترین طراح و خیاط هستم، اومدم اینجا کمک واسه لباستون(یه تعظیم کوتاه) ♧از کمکت ممنونم. ☆اسکایلار انگار گیج شدی؟ ♧خب اره، یکم با عقل جور در نمیاد، من چجور میتونم شاهدخت شم؟ من جزو خانواده سلطنتی نیستم. ☆قراره دختر خوندم بشی ♧چییییی؟با اینکه پدرم خیلی اذیت کرده ولی آخه...😨 ☆نه، تو مادرت رو وقتی نوزاد بودی ازدست دادی درسته؟🧐 ♧خب اره... ولی این چه ربطی داره؟😓 ☆خب پدرت که تغییر نمیکنه که در واقع فقط مادرت.🤓 ♧خب اینجوری فکر نکنم مشکلی داشته باشه.😐 ⊙دستت رو بالا ببر(اسکایلار دستش رو میبره بالا) ♧وایسا یعنی از این به بعد باید مامان صدای کنم!!!😱 ☆نه هر چی دوست داری🤓😎 ♧اسمت رو صدا میکنم😊😇 ⊙تموم شد دوستش دارید؟ ♧قشنگه🤗 خودم رو نگاه کردم. لباس خیلی قشنگی بود.(تووعکس گزاشتم)

روز بعدش قبل از طلوع آفتاب بیدار شدم، تشنم بود گفتم برم از چاه آب بیار بخورم که دیدم کل روستا بیداره. تاج گذاری زمان طلوع خورشید بود. روی یک سکوه، من، مالا، تراک، و ۲ راهب بودن؟ مم باید یک سوگند میخوردم. اول تعظیم کردم، یکی مثل اون که موقع قبول کردن کردم، بعد گفتم:《من، سوگند میخورم، از اینجا با تمام قدرت محافظت کنم، تمام دشمنان ما و اژدها ها رو به دوردست ها بفرستم...(و یه مشت چرت و پرت اینشکلی دیگه هم گفت)و بهتون قول میدهم تا وقتی من هستم آتشفشان فوران نمیکنه.》یکی از راهبا گفت:《زنده باد، شاهدخت مدافعان بال،اسکایلار》و اون یکی تاج رو روی سرم گذاشت. بعدش بلند شدم(وایساد) همه تعظیم کردن(همونطور که اسکایلار موقع سوگند خوردن کرد). مالا سرش رو خم کرد و دستش رو رو قلبش گزاشت، تراک هم که مثل بقیه. همه بجز مالا گفتن:《زنده باد اسکایلار، شاهدخت مدافعان بال!》

بعد از تاجگذاری تاج رو در اوردم. دیگه میخواستم برم به برک. که یه خبر شنیدم، اونا دنبال منن. شکارچیان اژدها. گفتم که من میرم یه جای دیگه که تا حد ممکن جنگ بین من و شکارچیان اژدها به جزیره مدافعان بال دور باشه. خودم رو تغییر قیافه دادم. و به سمت برک رفتم، نه برای خودم، اینبار برای ماموریت.(عکس تغیر شکل اسکایلار هست)

ولی قبل از برک باید پیش یک ساحره برم.(از کلمه جادوگر بدم میاد)فکر کنم بدونم چطور اب افزاری کردم. اون باید طلسمم کرده باشه.(برای امادهگی عکس ساحره رو گذاشتم) خوشبختانه پیش مدافعان بال زیاد طول نکشید. میتونم ۲ روز زودتر از زمانی که قول داده بودم برگردم.

این تست تموم شد امیدوارم لذت برده باشید. پارت بعدی اسکایلار میفهمه میتونه آتش و اب رو کنترل کنه. دقیقا کار هایی که آتش افزار ها و اب افزار ها تو اواتار می کنن. خب خلاصه پارت بعدی با انواع برگزیده هست.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (2)