🦦★
زویی در روز تولد دوازدهسالگیاش نامهای از طرف مارکوس، پدر واقعیاش، دریافت میکند. مارکوس از زمان تولد زویی توی زندان بوده و مادر و ناپدری زویی هم بهش اجازه نمیدهند با او در ارتباط باشد. زویی که کنجکاو شده با مارکوس حرف بزند، برایش نامه مینویسد و ...
از طرفی ترور، صمیمیترین دوست زویی، پشت سرش بدگویی کرده. زویی از این موضوع خیلی ناراحت است و حالا با هم قهر کردهاند ...
زویی چگونه میتواند به پدرش کمک کند و او را از زندان نجات بدهد؟ دوستیاش با ترور چه میشود؟ آیا میتواند او را ببخشد و دوستیشان را از سر بگیرند؟
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
پارت دو هم میزارم 💗🍄
رازلمبرت>>>
چه جالب منم خوندمش چه کتاب معمایی باحالی بود😍