Galaxy of Love 3

توضیحات بالا رو بخونید چون واقعا مهمه خیلی

رفتم پیش استاد فو و ماجرارو تعریف کردم گفت گربه سیاه به کمکت نیاز داره معجزه گر زنبور و اژدها رو بردار و با معجزه گر خودت قاطی کن گفتم مرسی استاد ذهنمو خوندین و رفتم به برج ایفل

گربه سیاه انگار بی هوش بود و به صندلی بسته شده بود دهنشم بسته بود اربات شرارت و مایورا گفتن معجزه گر های اضافه کمکت نمیکنه گفتم اینا برا این نیس میخواستم تا قبل از از دست دادن معجزه گرم امتحانشون کنم بیا اینم معجزه گرم

وقتی اومد نزدیکم تا معجزه گرمو بگیره با نیش زنبور فلجش کردم و به سر مایورا ضربه زدم ولی حواسم بود که در حدی محکم بزنم که فقط بی هوش شه بعد پیشی رو بردم یک جای امن

از زبون گربه سیاه وقتی به هوش اومدم بانوم کنارم بود گفتم بانو تو منو نجات دادی؟گفت آره پیشی جان همیشه که نباید حتما پسرا دخترارو نجات بدن که هر چند با این باری که نجاتت دادم در برابر نجات دادن های تو دو به هزار میشم که معجزه گرم داشت به حالت اول برمیگشت گفتم من دیگه باید برم قرار فردا شب یادت نره گفت مگه میشه قرارم با بانوم یادم بره؟گفتم راست میگی خب دیگه باید برم پیشی خدانگهدار گفت خدانگهدار بانوی من

خب دوستان این هم پارت سه ببخشید که کم بود نظرات 13شه پارت بعدی رو وارد میکنم فعلا 👋