گایز منتظر نظارتتون هستم. ممنون:)
{[_مامان!] [+کارن فقط به حرفام گوش کن! اون ع.و.ض.ی در واقع فقط دنبال ثروتته. کارن مامان خوببتو میخواد. میشنوی؟؟؟] [_ مامان چی داری میگی! درباره کی حرف میزن؟؟] [+کارن تو دختر واقعی جانگ نیستی! اون عکس...] و تمام. تماس قطع شد.بارون شدت گرفته بود. رعد و برق هر از گاهی اتاق رو روشن میکرد کارن فقط با شوک به تلفن نگاه میکرد. سریع شماره مادرش رو گرفت. ولی فقط بوق میخورد.توی شوک بدی بود. مادرش از کی حرف میزد؟ کدوم عکس؟ یعنی چی که دختر واقعی پدرش نیست؟مادرش زنده اس؟ چه بلایی سرش اومد؟ تنها کاری که ساعت ۱۲ نصف شب از دست دختر برمیومد گرفتن تماس های بی پاسخ بود. دیگه نتونست تحمل کنه. و اشک هاش روی گونه هاش جاری شدن. و این بارون بود که اونو همراهی میکرد.} با ترس و وحشت از خواب پرید. بازمهمون کابوس سه سال پیش. تقریبا هر شب فقط همین کابوس ومیدید کابوسی که زندگیش رو ازین رو به اون رو کرد. این که هنوز اون عکس رو پیدا نکرده بود بیشتر از هر چیزی آزارش میداد. نا خودآگاه با یاد اوری اون شب اشک هاش جاری شدن. به ساعت دیجیتالی کنار تخت نگاه کرد. ساعت ۴:۰۰ صبح و نشون میداد. کنار ساعت عکسی بود که چند ساعت پیش از ساک دراورد. عکس مادرش که لبخند بزرگی به لب داشت. شاید اون عکس تنها دارایش بود. [_صبر کن!عکس؟!] درست فهمیده بود؟ منظور مادرش از عکس همون عکسی بود که تولد بیست سالگیش از مادرش هدیه گرفته بود؟! با سرعت از روی تخت بلند شد و عکس رو برداشت و همه جاش رو یا دقت نگاه کرد. زیر نور کم چراغ خواب چیزی پیدا نکرد. به فکر فرو رفت. اگه منظور مادرش این عکس بود. پس چرا زودتر نفهمیده بود؟! شخصی که میخواست ثروتش رو بالا بکشه چه ربطی به عکس مادرش داشت؟؟ به خاطراتش فکر کرد.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عالیییی
ممنون بابت حمایتات :)))
عالی بود داستانت و خیلی دوست دارم..و مطمعنم خیلی قراره داستان هیجانی باشه..فقط تنها خواهشی که دارم اینکه وسط راه ولش نکنی تا اخر ادامه بده♥️✨
مرسی عزیزم3>
راستشو بخوای انگیزه ندارم. حمایتاش خیلی کمه به نسبت و خب دربرار زحمتی که من براش میکشم کلی طول میکشه بنویسم، رد میشه شخصی میشه و... واقعا در برار زحمتش حمایتاش خیلی کمه
بعد یه سوال....بقییه کامنت هارو برای شما میاره؟
درکت می کنم عزیزم..برای خودمم اون اولا همینطور بود..ولی راستش اصلا به لایک و کامنت ها دقت نمی کردم..همون چهار پنج نفری که لایک می کردن و داخل کامنت ها می گفتن ادامه بده و خیلی عالی باعث شد من تا پارت اخر بیام..الانم نمی گم رمانم خیلییی طرفدار داره ولی خیلی بهتر از قبل شده..همینطور که ادامه می دی حمایت ها هم ببشتر می شه
مخصوصا یه رمانی مثل تو که از همین الان معلومه چقد خفنه و قرار اتفاق های غیر منتظره بیوفته
ممنون انرژی گرفتم...سعی میکنم ادامه بدم مرسی بابت حرفات:)💙
♥️✨
چرا نظرات و نمیاره
.