
خب علامت هارو میدونید ولی من یبار دیگه میگم لورا+ لوکاس_ لوکا÷ جورج/ علامت مامان لوکاس☆ علامت باباش♤ علامت جسیکا~ مایا× آدلی*
خجالت کشیده بودم،نمیدونستم که به لوکاس چطوری بگم...این ح*س*ی که من به لوکاس دارم واقعیه یا نه؟ممکنه لوکاس به یه نفر دیگه هم ع*ل*ا*ق*ه داشته باشه؟ _لورا بگو دیگه چیزی میخوای بهم بگی؟🙂 +ن..نه لوکاس چیز مهمی نیست... _پس چرا بلند دوبار صدام کردی؟!مگه میشه حرفی که تو بزنی مهم نباشه؟😁 +اهههه...راستش پشیمون شدم از حرفم😬 _لورا،یه چیزی بگم؟بنظر من تو از من خوشت میاد درسته؟! من در حال این هستم که باید چه گوهی بخورم *لوکاس در سکوت به من نگاه میکند* +ن..نهه معلومه که نه من هیچ حسی نسبت به تو ندارم... خب دیگه شبت بخیر من باید برم خونه. _خ..خیله خب باشه شب تو هم بخیر😅 بعد هم موهایم رو از پشت گوشم رد کردم و رفتم.
نیم ساعت بعد: به خونه رسیدم،در زدم...جورج درو باز کرد +من باید باهات صحبت کنم داداش /ب..باشه بیا تو حرف بزنیم. *به سمت اتاق من رفتیم* +داداش،ممنن باید یه چیزی بهت بگم /چی میخوای بگی؟ +خالمون برای این یه هفته توی هتل میمونه دیگه،م..من نمیخوام ما دو تا با اون بریم یه شهر دیگهه. /واقعا؟!!!ی..یعنی چی شد که نظرت عوض شد بگو ببینممم +یه دلیل بگو که مخالفت نکنم!دانشگاه و مدرسه هامون اینجاست،دوست هامون اینجا هستن،تمام خاطراتمون و همه چی...بعد برای چی باید اینجارو ترک کنیم؟ /اره خب درست میگی ولی...اون پسره لوکاس نظرتو عوض کرد؟ +میدونی،بجورایی واقعاا ازش خوشم میاادد امشبم با هم توی مهمونی ر*ق*ص*ی*د*ی*م /راستی من این لوکاسو نمیشناسم،بنظرت کی بهتره باهاش آشنا شم😐💔
+هوففففففففففف داداش حالا گیر دادی به شناختن لوکاس،خیله خب الان موضوع مهم تری داریم؛ اگه از اینجا نریم با لوکاسم آشنا میشی دیگه... داستان از زبان لوکاس: چراغای اتاقم خاموش بود، روی تخت لم داده بودم وتوی گوشی میچرخیدم،لورا شروع کرد به پیام دادن به گوشی من... +هی لوکاس بیداری؟ _نهه،توی عمیق ترین خوابم بودم که الان با اولین پیام تو بیدار شدم😐😂 +هعییی خوابم نمیبره چیکار کنم؟! _قرص خواب بخور عزیزم خوابت میگیره😅 +آخ!چقدر تو دارای هوش سرشاری اصلا تو چرا تا الان دانشمند نشدیی؟؟؟ _حوصله دانشمند شدن نداشتم😴 +حالا اینارو ول کن،به داداشم هم گفتم قرار شد دو تایی با رفتنمون مخالفت کنیم😃 _یعنی دیگه جایی نمیرینن؟🤩
+چرا،قراره همین الان بریم فرودگاه پرواز کره ی جنوبی😐😂معلومهه که نمیریمم _لورا این...این بهترین خبری بود که گرفتمممم +منم به انداره تو خوشحالمم،لوکاس من... پیش خودم گفتم که الان دیگه حسش رو بهم میگه _تروخداا همونی که میخوام بشنوم رو بگوو +چی میگی لوکاس...منظورم اینه که من اشتباه کردم که فکر کردم باید هر جور شده برم و از تو خداحافظی کنم _هوففف فکر کردم میخوای بگی... +شب خوششش _تو چرا همش وسط حرفمون میگی شب خوش؟!😐یبارم نگووو +بب..ببخشید شاید میخوام که بحث به جاهای باریک کشیده نشه😅 _خبببب بزار بشه مگه چه اشکالی داره؟؟ +فعلا خداحافظ لوکاس *همان موقع لوکا وارد اتاقم شد*و چراغ رو روشن کرد ÷هی لوکاس چرا توی تاریکی گوشی دستت گرفتی؟! _آخهههه به تو چههههه لوکا🤦♂️ ÷خب حالا بگو چیکار میکردی؟با فرد خاصی داری چت میکنی؟؟ _اوفف ارهه با لورا چت کردم،میگه کههه نمیخوان از اینجا برننننن😃 ÷پ..پس خیلی خوش شانسی که اونا نمیرن،حالا دیگه وقت زیاد داری تا بهش نزدیک تر شی _میدونی لوکا،حس میکنم لورا واقعا منو د*و*س*ت داره ÷واقعا؟!چ..چطور؟ _نمیدونم ولی...امشبم انگار چند بار خواست بهم یه چیزی رو بگه ولی نتونست ÷خب اگه حرف خوبی نمیخواسته بهت بزنه چی😂شاید بعدش منصرف شده __لوکا تو میخوای حالمو خراب کنی؟؟؟اگه اینطوره بفرما بیرون از اتاقم ÷نهه باباا نمیخوامم...همینطوری گفتم احتمالات رو🤐فقط خدا کنه که مامان بابا نفهمن،اگه بفهمن کارت ساختستت _هوفففف اصلا فکر اونجاشو نکردم من چقدر بدبختمم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعددددددددد
گذاشتمش تو بررسیه
وری گووود
خیلی عالیییی بود
پارت بعد
مرسی فردا یا پس فردا اپ میشه♥︎
سومین لایک خیلی خوبه لطفا پارت بعد
🥰
عالیی
تنکیو:)
اولین لایککک