10 اسلاید پست توسط: Mia انتشار: 1 سال پیش 42 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلامممم ، اومدم با پارت جدید داستانممم ناظر رد یا شخصی نکن زحمت کشیدم
این از کجا اومد ، اومد نزدیکم خیلی نزدیک و گفت
لایلا : ادرین نباید عاشقت بشه چون واسه منه /
مرینت : نمیتونی به اجبار برای خودت کنیش /
پوفف به عنوان یه ادم خوب حرف زدن سخته اگه خودم بودم از گفتن این حرف پشیمون میشدی تو افکارم غرق بودم که با چیزی که انگار یه سطل اب یخ ریختن روم
لایلا : بیخیال خودتم هیچ حسی بهش نداری /
مرینت : چ..ی ..چرا..چرت میگی /
اومد نزدیک و دم گوشم گفت :
لایلا : بیخیال فکر کردی اگه قیافتو عوض کنی نمیشناسمت ......ویولت /
بیخیال این از کجا میدونه از کجا فهمید ، گندش بزنن
مرینت (ویولت): ت..تو..از کجا /
لایلا : بیخیال ، راجب دخترک سه ساله ای که بالا سر جنازه پدر مادرش بیهوش بود میدونی ؟(بالبخند )/
پاهام سست شد با به یاد اوردنش سر دردم بیشتر شد ،
ویولت : نه....بس کننن( با داد )
لایلا : هه حیف که اون دختر بچه هم قراره به سرنوشت پدر مادرش دچار شه و فرصت انتقام نداره(با نیشخند) /
ویولت : دهنت و ببند (عصبی)/
یه چیزی عجیب بود ، این چهره با لایلایی که تا الان دیده بودم فرق داشت ، مشتمو با عصبانیت کوبوندم تو صورتش ، وقتی به خودم اومدم ادرین و الیا نینو پشت سر لایلا دیدم ، گندش بزنن ، لایلا یه لبخند مزحک زد و بعد زد زیر گریه
لایلا : م..من...هق ...فقط گفتم ...هق ...ادرین ..رو ..دوست دارم ...هق /
اون اشک تمساح لعنتی خیلی به دردت خورد مگه نه عوضی نمیدونستم باید چیکار کنم ، لو رفته بودم ، تنها کسی نباید میفهمید کیم فهمید ، گیج بودم انگار دنیا دور سرم میچرخید یهو همچی خراب شده بود عقب عقب را میرفتم ، نمیفهمیدم چی میگن ، فقط صدای جیغ و دادی که همراه بود با صدا کردن اسمم رو شنیدم و همچی سیاه شد .
از زبان ادرین : دنبال مرینت رفته بودم که دیدم دم در پیش لایلا واستاده خواستم صداش کنم که یهو با مشت زد تو صورت لایلا ، مرینت و کتک کاری اصلا داریم همچین چیزی ؟ یهو لایلا زد زیر گریه «من فقط بهت گفتم ادرین و دوست دارم »؟ چی ؟ منو ؟ چرا ؟ ولی من ... یهو مرینت شروع کرد به عقب عقب رفتن تقریبا وسط جاده بود چند بار صداش کردم ، یهو یه ماشین با سرعت اومد و خورد بهش که با صدای جیغ الیا و فریاد من هماهنگ بود ، انگار دنیا رو سرم خراب شده بود سریع به اورژانس زنگ زدیم و به سمت بیماستان حرکت کردیم
(بیست دقیقه بعد – نیویورک – سازمان )
گریسون : بهت گفتم وایسا ، مگه نمیشنوی چی میگم ....ویلیامم/
ویلیام : وایسم ؟ جدا داری میگی وایسم ؟ بهت گفته بودم فقط کافیه یه تار مو از سرش کم بشه تا کل این سازمان رو رو سرت خراب کنم ، همش میگفتی چیزی نمیشه اون حرفه ایه حرفه ایه ، گفتم نفرستش قبول نکردی گفتم منم باهاش بفرست قبول نکردی ، حالا خیالت راحت شد ؟/ (اومای گاد 😂😔💔)
گریسون : یه دقیقه گوش کن ، دکتری که پیششه از مامور های خودمونه گفته حالش وخیم نیست (عصبی)/
از زبان ویلیام : دیگه اون روم رو داشت بالا میاورد
گریسون : اصلا گوش میکنی خوب کجا میخوای بری الان؟(عصبی)/
ویلیام : پاریس (ریلکس)/
گریسون : خب اینجوری گند میزنین به عملیات (عصبی)/
یهو برگشتم و عصبی نگاهش کردم
ویلیام : الان عملیات مهم تره یا ویولت ؟/
گریسون : خودت میدونی چقدر دنبال حل این پرونده اس اگه خرابش کنی پدرتو در میاره /
ویلیام : کی گفته میخوام خرابش کنم ، دارم میرم کمکش /
گریسون : کامیلا تو یه چیزی بهش بگو /
کامیلا : منم باهات میام /
گریسون : اصلا معلومه کدوم طرفی ؟/
ویلیام : عمو جان زور نزن شده اخراجم هم کنی من میرم پاریس /
از زبان گریسون : همشون عین همن ، یه اکیپ قد و یه دنده ، الان چه غلطی کنم جلوی اینا رو بگیرم اخه ، تو فکر بودم که یهو در باز شد و بدبختیام دو برابر شد الیانا و آریان بعلاوه آریسته ، بعلههه اکیپشون هم کامل شد فقط گل سر سبدشون و سردسته شون ویولت کم بود .
الیانا : هییییییی بگین دروغهههه تهمتهههه /
اریان : معلومه چه خبره پس شما چه غلطی میکردیییننن؟(عصبی)/
اریسته : از اولش باید باهاش میرفتیم (با چهره عصبی ، ولی پوکر ، و همینطور جذاب ،«نویسنده رد داده توجه نکنین »)/
گریسون : هوووووو چیچی میگویین ، هیچکس هیچ جا نمیره بعدشم کی بهتون خبر داد /
برگشتم سمت ویلیام و یه نگاه خشمگین بهش انداختم
ویلیام : منو اونجوری نگاه نکن من نبودم /
برگشتم سمت کامیلا که نگاهشو دزدید
گریسون : هوی کار خودته مگه نه/
الیانا : خیلیم کار درستی کرد الان اگه نگفته بود ویولت جونم تنها با اون حالش میخواست چیکار کنه /
اریسته : ویلیام بلیت گرفتی ؟/
ویلیام : همین الان اینترنتی گرفتم /
الیانا :هوییی منم میام هااا /
کامیلا : عمرا تنهاش بزارم منم میام /(معرفی میکنم ، محافظ و بادیگارد ویولت کامیلا)
اریان : کی میریم ؟/
گریسون : کجاااااااااا؟ دارن واسه خودشون میبرن و میدوزن ، قرار نیست جایی برین /
دعوا داشت کش دار میشد که با شخصی که تو چارچوب در ظاهر شد همه لال شدیم
فرمانده هروکس : این همه سرو صدا برای چیه ؟/
گریسون : هیچی فرمانده این بچه ها ..../
ویلیام پرید وسط حرفم و گفت
ویلیام : فرمانده ، لطفا اجازه اعزام نیرو کمکی بدین /
گریسون : پسره ی ...(عصبی)/
فرمانده هروکس : ایرادی نداره گریسون ، بزار ببینم این بچه ها چی میگن ، خب ویلیام گریسون معاون گروه عملیات ویژه /
تو چشاش نگاه کردم و مسمم گفتم
ویلیام : قربان لطفا اجازه اعزام نیروی کمکی برای پرونده سازمان سیاه به پاریس رو صادر کنین /
فرمانده هروکس : ولی فکر کنم نیرویی که فرستادیم ، گفته بود از پسش بر میاد /
ویلیام : قربان اون صدمه دیده واسه همین .../
فرمانده هروکس : یعنی دیگه از پسش بر نمیاد ؟ /
ویلیام : اینطور نیست ..ما .../
هروکس : یعنی به فرمانده تیمتون اعتماد ندارین ؟/
اریسته : اینطور نیست ..فقط..../
هروکس : یعنی ضعیف تر از چیزی که میگه هست ؟/
ویلیام : (عصبی و با صدای بلند ) اشتباهه ، ما بهش باور داریم ، و باور داریم بین ما اون از همه قاطع تر و برای فرمانده بودن بهترینه ، بهش اعتماد داریم و مطمعنیم از پس هر مشکلی بر میاد ، خودتون دیدید چه کارایی کرد و از پس چه کارایی بر اومد ، ولی بهتره فراموش نکنین ما یه گروهیم ، وقتی هم تیمیمون تو خطره و اتفاقی واسش افتاده صبر نمیکنیم فقط برای اینکه اون قویه هر ادمی بعضی اوقات نیاز به کمک داره ، درسته که بعضی اوقات ادم باید رو پای خودش وایسه ، ولی بعضی اوقات هم باید کمک بخواد ، چون همیشه یه تیم قوی تر از یه نفره ، پس فکر کنم اگه یه تیم برای حل پرونده دست بکار بشن بهتره تا یه نفر ..البته شما چه اجازه بدین چه ندین چه اخراجم کنین چه نکنین من میرم پاریس ... حالا خودتون میدونین میتونین بهترین گروه سازمان رو اخراج کنین یا عاقلانه رفتار کنین و دستور اعزام رو صادر کنین..(جوری که بچم هیچی واسش مهم نیس)/
هروکس : هوووووم /
گریسون : فرمانده من بخاطر بی ادبی این بچه عذر خواهی میکنم ، هوییی اصلا میفهمی داری با کی حرف میزنی ؟ /
هروکس : هه هه هه مثل اینکه اون دخترک با هرکی رفیق میشه طرفو میکوبه عین خودش میسازه(با خنده )/
گریسون : بله ؟/
هروکس : کلا شما بچه ها برای اینکه به هدفتون برسین کاری جز تهدید بلد نیستین مگه نه ؟ ...در هر صورت اومدم اینجا که به گریسون بگم برای پرونده سازمان سیاه یه نیروی کمکی بفرسته ، این پرونده ای نیست که یه نفره از
پسش بر بیای ... مراقب خودتون باشید..... نیروی ویژه(با نیشخند ) /
به محض رفتن فرمانده هروکس همه انگار از رو حالت سایلنت در اومدن
ویلیام : عمو من میرم /
کامیلا : نخیرم خودم میرم /
اریسته : دعوا نکنین ، یکی باید بره بتونه واقعا کمک کنه /
الیانا : ساکتتت ، هیچکس نمیره ، ویلیام اون چیزه رو سفارش دادم امروز اماده میشه ، با خودت ببر/
ویلیام : اها ، یادم اومد میخواستم بت بگم ، خوب کردی ، پس سریع تر برو چون دوساعت دیگه پروازه /
اریان: هوی هوی هوی دارین در مورد چی میحرفین ؟/
ویلیام و الیانا : تا وقتی خودش اجازه نده نمیتونیم بگیم /
ویلیام : همینم که به الیانا گفتم باید خودمو مرده فرض کنم /
اریسته : خیلی خب خیلی خب ....ویلیام کی میری ؟/
ویلیام : دو ساعت دیگه پروازه /
اریسته : اکی الیانا تو برو دنبال همون چیزه که نمیگین چیه ، کامیلا تو برو یه هویت برای ویلیام درست کن /
کامیلا : اریان باهام بیا وسایلی که میگم رو جور کن /
اریان : حله /
اریسته : ویلیام بیا باید حرف بزنیم /
ویلیام : دو ساعت دیگه پروازه بزارش برای بعدا /
اریسته : نمیشه ....مهمه /
از زبان ویلیام : با حالت پوکر برگشتم سمتش
ویلیام : الان هیچی مهم تر از ..../
حرفم و قطع کرد و گفت
اریسته : درباره ویولته /
علامت سوالی نگاهش کردم که یهو پشت کرد و از اتاق رفت بیرون ، دنبالش از سازمان خارج شدم ، همینجوری داشت میرفت و منم پشت سرش میرفتم ، دیگه داشتم کلافه میشدم که گفت : رسیدیم /
با قیافه علامت سوالی نگاهش کردم وقتی برگشتم و دور و برمو نگاه کردم تازه متوجه شدم کجاییم
ویلیام : برای چی اوردیم اینجا ؟/
اریسته : *لبخند ...همیشه وقتی ناراحت بود اینجا پیداش میکردیم../
ویلیام : میگفت تنها جایی که بهش ارامش میده و میتونه همه چیزو فراموش کنه اینجاست ، وقتی اینجا پیداش میکردم و
از پشت نگاش میکردم ، همیشه یه جوری بود که انگار قراره برای همیشه محو بشه ، همیشه وقتی میرسیدم و اینجا وایمیستادم ، جوری که انگار میدونست اومدم ، برمیگشت و تا من و میدید لبخند میزد ، اونقدر درخشان بود که میترسیدم همون لحظه ناپدید شه /
اریسته : اولین باری که اینجا پیداش کردیم رو یادته ؟ /
فقط لبخند زدم ، با به یاد اوردن اون روز و اون ...لبخند زدم ...
....
خوبببب ، اینم پارت جدید ، نظر یادتون نره ، و تو کامت ها بگین نظرتون درباره پارت های اینده چیه ، دوستون دارم فعلا
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
عالییییییییییییی
منم دارم پارت بعدی داستانم رو میزارم منتظر باش
مرسییی 😁
حله من یه هفته اس منتظرم😐💔
اقا اینا فقط دعوا کردن که😐😂😂❤❤
عاشق محافظ ویولت شدم😂
شاید باورت نشه زیر یه ساعت منتشر شد و همین الان پارت بعد رو گذاشتم 😐😂💖
نمیدونی بچم ویلیام چقدر از این محافظ جذاب کتک خورده😔💔
عالیییی
اولین کامنت😉😎
تشکر 👌😐💖