فردا صبح:از خواب بیدار شدم، لباسامو عوض کردم و به خودم رسیدم حالا که لوکا برگشته انگار
دیگه آرامشی توی زندگیم ندارم. سر میز صبحونه نشستم
مامان: پسر قشنگم چقدر خوبه که از لندن برگشتی میخوای برات چی درست کنم؟؟
÷لازم نمیدونم هر بار بهت بگم فکر کنم خودت بدونی مامان
مامان:باشه پسرم تو جوش نزن فدات شم.
نزدیک بود همون لحظه بالا بیارم مامانم تو کل زندگیش یه بارم بهم نگفت فدات شم ولی به داداشم...
_مامان،پس من چی از من پرسیدی چی دوست دارم؟؟؟؟
+نپرسیدم...داداشت از لندن برگشته باید همه چی اونطور که میخواد باشه
_بیخیال!لازم نیست بخواطر اینکه نمیتونید بگین از من متنفرید لندنو بهونه کنید
+لوکاس خواهش میکنم چرت نگو😤 تو به لوکا حسودی میکنی؟؟؟؟
لوکا با حالت چهره ای لوس به من نگاه میکند
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عااالییییی چرا انقدر دیر گذاشتی؟؟
شرمنده♡تستچی منتشر نمیکرد
عالی بود پارت بعدی 😁💙
مرسی،اوکی💙
عالی مثل همیشه
ممنونمم