
ناظر لطفا منتشرش کن
دراکو مالفوی دستشو از رو دهنم جدا کردم خواسم با مشت بزنم تو دماغش ولی یاد حرف مامان افتادم به صورت نمادین مشتمو اوردم جلو و نیم متر پرید -دفعه بعد نمادین نمیزنم جدی میزنم پس سعی کن این کارارو انجام ندی +امر دیگه؟ عصبی با مشت زدمتو شکمش دولا شد و صورتش قرمز منم راهمو گرفتم رفتم بیرون رفتم سمت کتابخونه یه کتاب راجع به ورزش های جادویی دیدم کنجکاو شدم نمیدونستم جادوگرا هم ورزش دارن همینطور داشتم ورق میزدم +کوئدیچ معرکس کتاب از دستم افتاد به صاحب صدا نگاه کردم گریفیندوری بود یه پسر مو قرمز کک و مکی -اها هم شدم م کتاب رو برداشتم و گذاشتم سر جاش نگاه به ساعت بزرگ کتابخونه کردم ساعت هفت و ده دقیقه رو نشون میداد رفتم سمت سالن اسلیترین بزرگا اونجا نشسته بودن و داشتن حرف میزدن منم رفتم سمت خوابگاه دخترا و اتاق من و پانسی در رو باز کردم پانسی هنوز خواب بود لبخند شیطانی زدم و رفتم بالا سرش با حالت استرسی گفتم:پانسییی پانسییی زودباش پاشو اتاق اتیش گرفتهع واییی و همینطوری تکونش میدادم وحشت زده بیدار شد +چی...چرااااا؟؟ فراااررر کننن با همون لباس خواب بلند شد و رفت سمت در
یدفعه به خودش اومد +دیااااااااا -زودباش حاضر شو من میرم صبحونه بخورم بعد رفتم سمت جایگاه وسایل و چمدون و قفس دین رو برمیدارم و میرم سمت اتاق بی حوصله چمدونو باز میکنم و کتاب های امروز رو برمیدارم و چمدون رو میبندم و میرم سمت سرسرا صبحونم رو میخورم کلاس اول با پرفسور اسنیپ سرپرست اسلیترین عالیه معجون سازی کتاب معجون سازی رو برمیدارم صفحه اولو میخونم -جالبه +معجون سازی دوست داری؟ بر میگردم سمت صدا -تو ادم نمیشی؟ +سعی میکنم مشتی که زدیو نادیده بگیرم -برام اصلا مهم نیست حالم تنهام بزار +اگه نزارم باز از اون مشتا میزنی؟ عصبی نگاهش میکنم نزدیکتر میشه و من دورتر میشم کتابشو میزاره روی میز و باز میکنه منم اهمیتی نمیدم و سرم رو با کتاب خودم گرم میکنم که صدای پانسی میاد +او سلام صبحونتو خوردی؟ -سلام اره بیا بخور که سریع باید بریم +باشه همون لحظه چشمش به مالفوی میوفته با صورتش میگه اون اینجا چیکار میکنه میگم بعدا میگم سرشو تکون میده و میخوره -پنج دقیقه دیگه شروع میشه +وای من کتابامو نیاوردم -زود برو بیار من میرم توی کلاس +خیلی خوب کتابامو برمیدارم و میرم سمت کلاس معجون سازی واردش میشم بچها نشسته بودن او با گریفیندور کلاس داریم یه جای خالی پیدا میکنم و میشینم دراکو میاد کنارم میشینه -اینجا جای پانسیه +نمیبینم پانسی اینجا باشه -زودباش بلند شو -نمیشم در باز میشه و اسنیپ میاد داخل به مالفوی نگاه میکنم -میکشمت یکم بعد دوباره در باز میشه و پانسی میاد تو اسنیپ: حس نمیکنید یکم دیر اومده باشید خانوم پانسی پارکینسون؟ پانسی:ببخشید دیر کردم اخه وسایلم رو جا گذاشتم اسنیپ: او پس باید مراقب باشید که از این به بعد جسمتون رو جا نزارید کل کلاس خندیدن اسنیپ:ساکت،بشین خانوم پارکینسون و دفعه بعد تکرار بشه تنبه سختی براتون درنظر میگیرم -زدباش دراکو بلند شو +نمیخام جای خودمه پانسی بهم نگاه میکنه لبخونی میکنم -بلند نمیشه مثل اینکه ناراحت شد و رفت جای دیگه نشست رو به مالفوی میگم -میکشمت +نکنه یه دختر میخاد منو بکشه -خواهیم دید حواسمو سر کلاس جمع میکنم چشمم به پانسی میوفته که داره منو نگاه میکنه...
کلاس اسنیپ تمون میشه از معجون سازی خوشم میاد وسایلمو جمع میکنم و میرم پیش پانسی -باید بریم کلاس تغییر شکل +اره مالفوی رفت توام برو -وایسا ببینم فکر کردی؟ +فکر نکردم مطمئنم همه چیز مشخصه از دستش عصبی شدم و از کلاس زدم بیرون مستقیم رفتم کلاس تغییر شکل گریفیندوری ها اونجا نشسته بودن توی قسمت اسلیترین یه جای خالی پیدا کردم و نشستم یکم بعد یه پسر کنارم نشست +سلام من تئودورناتم -سلام باشه +همین؟ -لطفا صحبت نکن +چقد خشن -اره ممکنه وحشتناک ترم بشه مکگوناگل اومد کلاس و تا اخر کلاس تئودور چیزی نگفت مکگوناگل که رفت دیدم مالفوی داره با یه پسر گریفیندوری حرف میزنه میرم پیشش +هری پاتر؟درسته؟ پس درست شنیده بودم هری پاتر اومده هاگوارتز من مالفویم...دراکو مالفوی و دستشو سمت هری پاتر میگیره کمتر کسایی همچین فرصتی نصیبشون میشه که با یه اصیل زاده دوست بشن البته اگه دوستیت با گندزاده هارو کنار بزاری به دختر کنار هری پاتر نگاه میکنم هری پاتر به دراکو نگاه میکنه :ام فک کنم خودم بتونم تصمیم بگیرم که با کی دوست باشم و دلم نمیخاد تو دوستم باشی +فرصت خیلی خوبیو از دست دادی پاتر(پاتح) از برخورده پسره خوشم نیومد برای تلافی گفتم -فکر نمیکنی که تو یه اصیل زاده ای و کسر شانه که با دورگه ها و گندزاده ها دوست باشی؟ به پاتر نگاه میکنم با اخم نگاهم میکنه پوزخندی میزنم و از کلاس خارج میشم ساعت 2 بعد از ظهر بود به ظرف خوابگاه رفتم و لباسامو با لباس راحتی عوض کردم -اخیشش
ناظر لطفا ردش نکن پلیییییززز
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام تولدت مبارک
مرسیی
تولدت مبارک :)
با آرزوی بهترین ها 💙🐋
مرسی عزیزمم
هی;تولدتمبارک))باآرزویبهترینها.
مرسیی همچنینن؛))🎈❤️
هعی تولدت مبارک
۱۲۰ ساله شی
تنکی بمونی عزیزم❤️🎈
سلامم ^^❤
تولدت مبارک باشهه ^^💕
امیدوارم به همه ی ارزو های قشنگت برسیی ^^❤
سلاامم
مرسی از تبریکت قشنگم
همچنین زیبا:)❤️
مرسیی ^^❤
سلام
تولدت مبارک باشه
امیدوارم به تمام ارزوهات برسی و شاد باشی 🌺💚
مرسی از تبریکت زیبا:)🌕🎈
همیشه بمونی:)
خواهش میکنمم💚🦋💝
🌺🌺🦋🦋💝💝
تولدتتت مبارکک
تنکییییی🫂❤️
وری گود
تنکس❤️🎈
قشنگ بود✨
تنکس زیبا:)🌕