پارت 25 رمانم که برای بار سوم مینویسمش این یعنی ناظر عزیز اگه رد کنی اکانتم میپره و تو مقصری
یه نفر زیر گوشم میگه:
_بالاخره به خونت رسیدم مری
و حس میکنم دوتا دندون رو گلومه منم از ترس یه جیغ فرا بنفش میکشم تا چشمامو باز میکنم با ادرینی که دوتا دندون مصنوعی خون اشامی تو دهنشه و گوشاشو گرفته و چشمامو بسته رو به رو میشم تا چشماشو باز میکنه با اخم و حالت جیغ جیغویی میگم🖤:یکباره دیگه اینکارو بکنی من میدونمو تو ادرین💚:وایسا وایسا تو فکر میکنی من اینکارو کردم؟؟مری🖤:نه په عمم دندون خون اشامی گذاشتو اومد کنارم با صدای تو ادرین💚:اوکی اوکی بابا کر شدم مری🖤:حقته و با حالت اخمویی بهش خیره میشم اونم کفش ابی رنگشو که با تیپ سرمه ای ابی سفیدش هماهنگه میگیره و میپوشه منم زیر چشمی بهش نگاه میکنم و میبینم که بند کفششو اشتباه میبنده و میفهمم فکرش مشغوله
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
46 لایک
پروازپروانههاییداخلقلبش"p3 به لیست چیزایی که روحمو نوازش کردن³🍄🩰 افزوده شد.
ممنونتمممم💗😭
در واقع به اسم جدید برای این لیست گذاشتم
خواهش عزیزم حقیقته🙂😅🤍
مرسی مهربونننن🌿😭
داستانت>>>>
ممنونم دلبندم🥹🤍
عالیییییی بود اجی
مرسی اجییی جون🙂🤍