نگاهی به جمعیت انداختم . جمعیت متوسطی بود. اون وسط فقط دنبال یکی میگشتم که با دیدنش تو کت و شلوار سرمه ای رنگی خنده تلخی رو صورتم نشست. با افتادن نگاهش بهم به سمتم اومد. جونگ کوک: چطوری جه هوآ؟سعی کردم با خنده جوابش رو بدم.+ تو بلد نیستی اول سلام کنی؟! کوک: حالا سلام..چطوری جه هوآ. + خوبم . و بعد از اون با جیمین حال و احوال کرد. بیا! ببین هنوز یه روز ندیدش چقدر باهاش گرم گرفته! . نگا تروخدا غرق حرف زدن بودن. بابا و مامانم با بزرگای فامیل حرف میزدن فقط منه بدبخت این وسط تنهام. حتی لیا هم داره با دوستاش حرف میزنه! خدایا. رو مبلی نشستم که سینی شربتی جلوم قرار گرفت و همون لحظه آهنگ رمانتیکی پخش شد و چراغا خاموش شد! من نمیدونم مهمونی خوش آمد گویی هست یا جشن نامزدی. یه لیوان برداشتم با اینکه میدونستم شربت نیست کمی ازش نوشیدم. خداروشکر تو این یه مورد جنبه ام بالا بود!
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
_اخه
تو هفت ماه بیست و دو پارت؟
اگه این انصافه تو داری دختر؟:"))))
باید این رو هم در نظر بگیریم که نصفش در مدارس بود و امتحانا!
اره خب ولی الان چی؟
میشه پارت 23 رو بزاری لاوم؟:"]3>
این چیه فرزندم
پاک شده بود مجبور شدم دوباره منتشر کنم
آهان 💙
قسمت بیستو رو بزارررر
بیستو سه*