
سلام عزیزانن رها هستم امروز که تست رو مینویسم ۲ ی فروردین ۱۴۰۰ هست عید نوروز رو به همه ی شما هم وطنی ها تبریک میگم خوب دیگه حوصلتونو سر نمیبرم بریم سراغ داستاننن
مرینت رفت بره رو بالکن که الیا و کامیلا بلند شدن و کمکش کردن بیاد الیا به کامیلا اشاره داد و رفت بیرون. کامیلا هم رفت دنبالش. کامیلا: الیا من یه دکتر فوقالعاده عالی تو نیویورک سراغ دارم مرینت ۴ یا ۵ روز خوب میشه! بعدم باید جوری وادارش کنیم که جز ادرین هزار تا ادم وجود داره و عاشقش کنیم و ادرین رو فراموش میکنه. پاش هم که شیکسته یه هفته دیگه خوب میشع. الیا: فکر خوبیه. تا اون موقع باید یه جوری سرگرمش کنیم. مثلا بامعجزه اسا ها. کامیلا: فکر خوبیه. باید بریم پاریس و از بانیکس بخواییم که هویت ارباب شرارت رو بگه بعد ما معجزه اسا شو بر میداریم و کل معجزه اسا هارو پخش میکنیم میدیم مرینت بعد اون هم میتونه اونا رو ارتقا بده و سرگرم شه! الیا: عالیه. تیریکس بیا حمله ور بشیم. راوی: کامیلا و الیا تبدیل شدن و رفتن پاریس و الیا با توجه به وردی که اون روز مرینت برای احضار کردن بانیکس خوند، اونو صدا زدیم و بانیکس اومد. بانیکس: چه اتفاقی افتاده کهمنو صدا زدین؟ ساجو: هویت ارباب شرارت چیه؟ بانیکس گفت
بانیکس: شوخی میکنین دیگه؟ الیا: نچ (نوچ و نوچ نوچه) بانیکس: بجای اینکار فردا هاک ماث رو به یه جنگ دعوت کنین و از تن صدا و حرکات بفهمین و معجزه اسا شو بگیرین. الیا: باشه، ممنون از کمکت خدا حافظ. خلاصه بانیکس با تلپورت کمک کرد بریم خونمون. بعد تبدیل به خودمون شدیم بانیکس هم به بقیه ی ابر قهرمان ها اطلاع داد. از زبان مردی ناشناس که در قسمت های بعد با ان اشنا خواهیم شد: امروز احساس میکنم نگهبان معجزه اسا ها ناراحت هست و داخل ژاپنه. صبر ببینم، اون، عشق من، مرینته 😨 خیلی خوبه چون وادارش میکنم عاشقم شه در غیر این صورت با قدرت جادوم کارش رو یک سره میکنم
دوستان این قسمت رو میخوام واگذار کنم به توضیح در مورد پسره و به سالیان گذشته هم میریم: در سال های خیلی قبل، قبل از اینکه معجزه اسا ها درست شوند، دو مدل جادوگر بودن. جادوگر هایی که خوب و مهربان بودن، معجزه آسا هارو برای خدمت به بشر ساختن. جادوگر های بد، تلاش داشتن قدرت برای خودشون باشه ولی چون ادم های بدی بودن، جادوگر های خوب اون قدرت رو بهشون ندادن و جادوگر های بد اعلام جنگ کردن و پیروز میدان صاحب کل معجزه اساها میشوند. فردا مسابقه بود و اون موقع شب بود. اون جادوگر های خوب رفتند و تا صبح، معابدی در کشور های مختلف ساختن: پاریس، نیویورک، اسپانیا، استرالیا، روسیه، ایران، دبی و کانادا. این جادوگران خوب ۲ تا سر دسته داشتن. جادوگر اناستازیا و جادوگر دریان. اون دوجادوگر عاشق هم بودن و زن و شوهر بودن (دریان پسره و اناستازیا دختره) اون زن و شوهر عشق بسیاری به هم داشتن و اطمینان داشتن پاریس شهر عشقه. همچنین باور داشتن عشق از هر جادویی در دنیا با ارزش تر هست، پس تصمیم گرفتن جعبه ی معجزه اسایی که بیشتر بود رو در معبد پاریس قرار بدن. پس از پایان کارشون، به خیمه برگشتن و ان شب با جادوی خود کل جادوگران رو برای یک قرن تعبید کردن. سر دسته یه جادوگران بد یه پسر بود( همون پسره که گفتم در پارت های بعد باهاش اشنا میشیم ) جادوگران خوب، اون زن و شوهر جون خودشان را فدا کردن و در عوض حادوگران بد رو تعبید به کلبه ای متروکه کردن. از ان پس انها ملکه و شاه دنیای میراکلس شدن. اما پس از پیدا شدن عشقی که توسط دو دارنده ی معجزه اسا پیدا شه و اون عشق مثل عشق بین انها، زیاد باشه، ان جادوگران زنده میشوند و ان دو شخص پادشاه و ملکه ی معجزه اسا نامیده میشوند ( دوستان جادوگران نمی میرند چون میتونن با جادو خود درمانی کنند) و اینکه ان پادشاه و ملکه در کاخ سلطنتی جادویی میروند و بچه دار میشوند. بچه های انها و خود انها برای کار کردن جادو در طول روز، باید تاج را بر سر خود بگذارند. اکنون از اون موقع تا حالا ۱۰۰ سال گذشته و سر دسته و فرمانده ی جادوگران بد، خودش را در بدن پسری دبیرستانی در اورده و میخواهد یا با مرینت ا.ز.د.و.ا.ج کند یا جعبه های دنیا را صاحب شود.

از زبان ادرین: الان من داخل پرواز هستم. دارم بر میگردم پاریس ولی خیلی اعذاب وجدان دارمو وقتی تو اتاقم تو هتل بودم بانیکس نقشه رو گفت. از زبون گابریل: باورم نمیشه. نه این امکان نداره ما از بجه دبیرستانی شکست خوردیم؟ برند اگراست تا چند روز دیگه بر شکست میشه😨 همش هم به خاطر شکستمون به اون بچه هاست. تا چند رو دیگه ازکار بیکارم میکنن و میشم بدون شغل. اما اینکه مردم رو شرور کنم نمیشه.چون دیگه وقت پر ندارم که وقتی احساسات مخفی ایجاد میشه نمیتونم برم تو اتاقمچون مجبورم بیکاریم رو با پسرم وقت بگذرونم و شک میکنه. باید ابر قهرمان هارو به جنگ بطلبم. فردا: از زبان مرینت: من تو خوونه بیکار نشستم با کوامی ها تنها تلویزیون نگاه میکنم ( الان الیا و کامیلا رفتن جنگ تو پاریس تا به نقشه عمل کنن) استمپ: فیلم قشنکه ها مگه ن مرینت؟ مرینت؟ کالکی: مرینت رفت هوا خوری فلاف: گناه داری ولی چه زمانی؟ روار: فلوففف فلوف: مگه مشکل زمانی دست خودمه ولی ساعت چند چه روزی؟ زیگی: حالا مهم نیست دیگه زیادم🙂 ( عکسو اسم کوامی هارو در این پارت گذاشتم) از زبان ارباب شرارت: ادرین تو اتاقشه و امنه هرچه سریع تر باید جنگ رو شروع کنم.( در قسمت اخر فصل ۳ معجزه گر طاووس که خرابه درست میشه الانم سالمه) مایورا: من امادم.( دوستان قسمت روز قهرمانان ۲ قسمته در قسمت اولش ارباب شرارت ناتالی رو شرور میکنه) ارباب شرارت اکوما رو فرستاد به تبلت ناتالی و گفت: کاتالیست من ارباب شرارتم.من بهت قدرتی میدم که بتونی کاری کنت من قوی تر شم و اکوما های بیشتری ازاد کنم. کاتالیست:قبوله ارباب. الان هم کاتالیست دستش رو مزاره رو عصای ارباب شرارت و میگه: شرور بنفش ( دوستان ارباب شرارت میشه گفت لباس تو حدود های بنفش و خاکستری هست و وقتی ارباب شرارت رو شرور میکنه، رنگ لباسش و رنگ اکوما همونه تغیر نمیکنه تنها چیزی که متفاوته اینه که ارباب شرارت میتونه اکوما های بیشتری رو ازاد کنهو کاتالیست اسمشو گذاشته شرور بفش ولی بقیه بهش میگن همون ارباب شرارت « یادتونه توی این قسمت همه شرورا جمع شد برج ایفل و یک صدا میگفتن شرور قرمز، تو این قسمت بجا شرور قرمز یا شرور بنفش میگن ارباب شرارت تا قهرمانا رو گیج کنن» قراره قهرمانا فکر کنن ارباب شرارت همونه ولی اینجور نیست) کاتالیست گفت: شرور بنفش من کاتالیستم من بهت قدرتی میدم که اکوما های بسیاری رو ازادکنی. راوی: خلاصه بگم ارباب شرارت همه ی مردم پاریس جز ابر قهرمان هارو شرور کردو همه رفتن برج ایفل. از زبان...
از زبان الیا: عجیبه ارباب شرارت خودش اعلام جنگ کرده. ساجو: درسته. راوی: دوستان بانیکس اینده و ساجو و گرگ سپید بالای پشت بام هستند ولی بقیه ی قهرمانان دارن با شرورا میجنگن.( دوستان ی نکته هست که باید اول میگفتم: قدرت معجزگر رز: کنترل خاک و سنگ. قدرت معجزه گر میلن: کوچک شدن و بقیه هم حتما خودتون میدونید ) الیا: نقشه اینه. ما اگه شکست خوردیم بانیکس به گذشته میره و نقطه ضعفمونو بهمون میگه عوضش میکنیم و گرگ سپید ( گرگ سپید همون کامینی هست اومده کمک) گرگ سپید استتار میکنه و نامرئی میشه و میره برج ایفل پیش ارباب شرارت و نقشه ی اونارو میفهمه بعد منم با توهم کمک میکنم اگر هم لازم بود ساجو ذهن هارو میخونه متوجه شدید؟ همه: بله. از زبان گرگ سپید: من استتار کردم و طبقه ای که مایورا و ارباب شرارت بودن و فهمیدم ارباب شرارت خودشو با مایورا شرور کرده و مایورا هم همینطور. همینجور میشنیدم که😨

تمام شد اینم این پارت که منتظر بودید یه چالش: به نظر شما سر دسته ی جادوگران بد کیه؟ نظر نشه فراموش کیوتا نظر فراموش بشه، تست من منتشر نمیشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام عالی بود و من فکر کنم سر دسته ی جادوگران بد جان باشه
هورااااا بالاخره منتشر شد ♥
وای منتشر شد😭
عالی بود