
بازگشت دوباره او... فصل اول/ پارت ششم
سوروس: با ترس شروع کرد به تعریف کردن، ی...یه مرده... مرده شنل پوش... سعی داشت یه زنو بکشه... یه زن باموهای قرمز، زن داشت التماس میکرد که مرده بچشو نکشه، بعدشم جیغ بلندی کشید که وحشتناک بود... بعدش زن روی زمین افتاد... اون مرد به من نگاه کرد و پوزخند زد. _چرا...چرا جیغ کشیدی؟ لیلی متعجب به من نگاه کرد: ولی من که جیغ نزدم. اون زن جیغ زد. اون داشت سعی میکرد منو سر کار بزاره؟ *اخم غلیظی کردم: همین الان اومدم و پایین دیدم داری جیغ میزنی دختر! _پروفسور الان اصلا وقت شوخی نیست! قبل از اینکه چیزی بگم خیلی یهویی از کوره در رفت: با اجازتون من باید برم به اتاقم. و بدون شنیدن جواب من دوید و رفت.
اون... اون گفت که جیغ نزد، ولی من با چشمای خودم دیدم، توو نگاهش ترس بودو امکان نداشت دروغ گفته باشه. لحظهای شوک بزرگی بهم وارد شد.... او...اون... اون صدای جیغی که شنیدم صدای یه دختر بچه نبود، قلبم فرو ریخت و بدنم یخ زد. اون صدا میتونست متعلق به یه خانم جوون باشه! من... من صدای لیلی رو نشنیده بودم من صدای گل کوچولو و عزیزم رو شنیده بودم! امکان نداشت... با یادآوری روزی که جسم بدون روحشو دیدم چشم هام تَر شد و بارید... جسمش سرد و رنگ پریده بود و چشمای یاقوتیش نمایان تر از همیشه بود... کنارش زانو زدم، نجوا کنان صداش کردم ولی دیگه اون چهره بهم لبخند نمیزد دیگه با لحن آروم همیشگیش نمیگفت: سِو! سخت نگیر! همچی درست میشه...
لیلی: ناخواسته از کوره در رفتم و بلد از توپیدن به اسنیپ برگشتم تو اتاقمو در اتاقو محکم بستم. اون زن کی بود؟ چرا انقدر احساس علاقه و نزدیکی بهش داشتم؟ چرا همش تو کابوسام و جاهای دیگه میدیمش؟ خودمو روی تخت ولو کردم و پتومو کشیدم رو سرم و شروع کردم به گریه کردن، حال خودمو از این کار نمیفهمیدم. فقط دلم میخواست مادرم الان کنارم بود و بغلم میکرد، مادری که هیچ وقت ندیدمش و رهام کرد...
تو همین تفکرات بودم که یهو صدای موسیقی از گرامافون صورتی اتاق بلند شد... حتما کار اسنیپ بود. یه لحظه فکر کردم، چرا باید اسنیپ اینکارو کنه ولی تا اومدم پاسخ این سوالو بدم یادم افتاد این اتاق اصلا گرامافون نداشت که بخواد اسنیپ بخواد روشنش کنه. سرمو از زیر پتو در آوردم و با دیدن صحنه مقابم صدام تو گلو خفه شد...
بعله... اینم از این! خب اتاق لیلی گرامافون نداشته. اون چطوری رنگشو گفته؟ اگه گفتین! تو پارت بعدی بهتون میگم چیشده ولی دلم میخواد حدساتونم بگین(:
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
به لیست دوستام افزودمت>>
🌿✅
تناسخ؟؟؟
به هر حال عالی بود
تناسخ؟ فکر نمیکنم کاربر سوروس عزیز...
باید منتظر بمونیم و ببینم سرنوشت چی برامون نوشته😁
مچکرم
بنظرم تو خاطرات لیلی بوده...
یه جا که خودش نمیدونه...
مثل همون جا که جیغ کشید ولی گفت جیغ نکشیدم...
فکر کنم یه همچین حالتیه....
شاید... ممنون بابت نظرت🌿
🙂
عالیی بود....
پارت بعد؟؟
ممنون. حتما
اولین لایک اولین کامنت اولین بازدید
من زودتر😁
انتشار ۶ ثانیه پیش
😁
هستین مادام؟
من آره
شما هستین ؟؟
مثل همیشه خوب بود
مچکررر
ناظر بودم🙃
خب بنظر میاد یا گرامافون رو توی خواب هاش دیده باشه
ممکن هم هست توی پذیرایی خونه سوروس دیده باشه
نمیتونم واسه پارت بعدی صبر کنممممم
ممنون.
شاید😁
عذابمون نده😂