
سلام سلام 😂👋 خب خب کجا بودیم
چشمم به یکی خورد یه دختر خیلی قشنگ و کیوت معلوم بود خجالت میکشه آمد جلو ازم امضا خواست اسمش رو پرسیدم من (تهیونگ):اسمت چیه؟ آتوسا:آتوسا من(تهیونگ):چه اسم قشنگی ببینم اهل کجایی معلومه کره ای نیستی آتوسا:اهل ایرانم ازش خوشم آمده بود خیلی خوشگل بود خواست بره که دستش رو گرفتم گفتم چند سالته بنظر کم سن و سال میای آتوسا:۱۶ خیلی سنش کم بود ولی چاره چیه خوشم آمد بود ازش دستم رو پس زد و رفت از زبان آتوسا :رفتم دیدم هیوری یه گوشه منتظرم نشسته رفتم پیشش ازم امضا رو گرفت خیلی خوشحال بود هیوری:مرسی
از زبان تهیونگ:باید پیداش میکردم اما چه جوری ازش خوشم آمده بود اونم بشدت کاش میشد ببینمش فردا:(هنوزم از زبان تهیونگ):ساعت پنج صبح بود خواستم از جام پاشم که دیدم یه صورت با حالت ترسناک رو بروی صورتم بود جیغ زدم که دیدم جونگ کوکه کوکی:اینم تلافی برای اینکه دیروز شیر موز های من رو خوردی من😏 (تهیونگ):چقدر تو کینه ای هستی😐 ولش کن اصلا رفتیم برای صبحانه بعد از اون رفتم تو اتاقم اما احساس عجیبی داشتم نکنه بخواطر اون دختر است نکنه عاشقش شده باشم ولی من فقط یک بار دیدمش
احساس کردم که باید به یکی بگم وگرنه منفجر میشدم تصمیم گرفتم به کوک بگم رفتم پيشش کوکی:چیشده؟🙄 من(تهیونگ):خب راستش چطور بگم خب من کوکی:بگو دیگه دق مرگم کردی(خدا نکنه) من(تهیونگ):خب م..م..من عاشق شدم 🙂 کوکی:اُ مبارک باشه حالا کی هست من(تهیونگ):فقط اسمش رو میدونم فقط یه بار تو فنساین دیدمش🙃 کوکی:چی فقط یه بار عشق در نگاه اول من(تهیونگ):یه چیزی توی این مایه ها .. جین وسط حرفم پرید گفت :عاشق شدی😆 من(تهیونگ):وای نه همه ی حرفا مون رو شنیدی؟🤨
پیام بازرگانی 😂
جین:آره همش رو من(تهیونگ):میشه به کسی نگید کوک و جین باهم :باشه جین :خب دیگه پاشید بریم کمپانی تمرین داریم . وقتی تمرین میکردیم همش فکرم پيشش بود آخه چه طوری یه دختر ۱۶ ساله تونست دلم رو ببره تمرین تموم شد از اتاق آمدم بیرون که یه دختر با موهای بلند مشکی دیدم وقتی سرش رو برگردوند دیدم آتوسا از کلاس رقص آمده بود بیرون فکر کنم کارآموز وگرنه اونجا چیکار میتونه داشته باشه وقتی دیدمش خواستم برم سمتش که دیدم یه دختر پيشش وایسادم که اون دختره بره میخواستم بهش حِسم رو بگم نمیتونستم تو دلم نگهش دارم دیدم دختره که کنارش بود رفت
رفتم دستم رو گذاشتم روی شونش که یهو برگشت از زبان آتوسا:دیدم دست یکی روی شونم برگشتم دیدم تهیونگ بود برگام ریخت (😂) تهیونگ:سلام آتوسا من(آتوسا):اِ اسم من رو یادت مونده 🙂تهیونگ تو دلش: تو دلم رو بردی دیگه فکر کردی اسمت یادم میره واقعا اسم من رو یادش مونده بود ولی چرا از زبان تهیونگ:باید میرفتم سر اصل مطلب من آدمی بودم که سریع احساسم رو اعتراف میکردم همیشه،یه نگاهی به دور و بر مون انداختم دیدم کسی نیست آخه شب بود پسرا هم رفته بودن من هم برای اینکه بیشتر تمرین کنم مونده بودم

می خواستم همین الان بهش بگم از زبان آتوسا:خیلی عجیب رفتار میکرد تهیونگ:آرمی هستی ؟ من(آتوسا):نه تهیونگ:پس تو فنساین چیکار میکردی حتی آمدی ازم امضا گرفتی من(آتوسا):اُ اون رو میگی برای دوستم که آرمی گرفتم گفت خجالت میکشه منو بجای خودش فرستاد🙂 تهیونگ:خودت که از اون بدتر بودی . یعنی اون متوجه شده بود خجالت میکشم وای نه🫣 تهیونگ:بگزریم می خوام یه چیزی بهت بگم من ازت خوشم میاد ، با شنیدن حرفش.......
خب این پا تم تموم شد ببخشید زیاد توی داستان دلم رو برد استفاده کردم 😅😂 اگه میخواین پارت بعدی رو بزارم توی کامنت ها بگید برو نتیجه چالش داریم 👈
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد رو بزار لطفا
خیلی قشنگه
تا فردا پس فردا می زارم اگه ناظر منتشر کنه
مرسی
پارت ۳
به زودی
خیلی دیر منتشر میکنه ۱۶ ساعت بعد منتر کرد🫤
ایشالا 🤲🤲🤲🤲🤲🤲
مال منم همینه
همیشه پیر میشم تا تستام منتشر شه 😂😂😂😂😂😂
😂
😁😘
فک۶۶۴ک۴ک۵۴۳۵ت۳۵ک نباید الان تموم میشددددد
رمانتیک قشنگههه
میشه از منم حمایت کنیدددد؟؟؟
حتما
چرا قسمت حساسش تموم کردیییییی
مرض دارم 😂🥲