اینم دومی کامنت و لایک فراموش نشه ها
رزیتا اومد و گفت :
رزیتا : خانوم منم قراره با شما بیام ؟؟؟
من (مرینت ): اگه دوست داری بیا اما اگه خواستی میتونی بمونی
رزیتا : خب خانوم اگه اجازه بدید من میخوام برم پیش خانوادم
من :باشه مشکلی نیست میتونی بری
رزیتا : خیلی ممنون
خب بریم یه کشور دیگه.......... پاریس زبان آدرین
مثل همیشه از خواب پاشدم و خیلی کسل رفتم پایین مامان بابام رفته بودم شرکت منم صبحانه رو خوردم و رفتم سمت شرکت وقتی رسیدم منشی گفت "
منشی : ببخشید آقای اگرست پدرتون کارتون دارن
آدرین :ممنون
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
عالی
سلام عزیزم اجی میشی ؟ من عاشق داستان هات هستم ❤
ممنونم چرا که نه لطفا خودتو معرفی کن
عالی بود اجی
فقط یه کم بیشتر بنویس☺😊😉
چشم آبجی
سلام داستانت خیلی خیلی خیلی خوب بود منتظر پارت بعد هستم لطفا پارت بعد رو زود بزار ممنون
چشم گلم