lovely bug 5

(آدرین :آد .. الیسا:ال)آد:شما منو میشناسین؟؟! ال:معلومه...از وقتی که کوچیک بودی...امیلی از نزدیکترین دوستان من بود.خیلی خیلی به من کمک کرد.الان کجاست؟حالش چطوره؟خوبه؟ آد:اممم راستش.....خبب....متاسفم😔😔😥 ال:😭😭😭😭😢😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭باورم نمیشد امی مرده باشه😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم...نمی‌خواستم آدرین رو ناراحت کنم ولی کنترلشون دست خودم نبود(پس برای همین دیگه ندیدمش و بهم زنگ نمیزد😭😭😭😭😭😭(راوی:الهی بمیرم برات ال: خدا نکنه😭😭)بهم چیزی نگفته بودن واقعا متاسفم آدرین.حتما خیلی ناراحت شدی.آد:😔😢

الیسا:خلاصه رفتیم کارهارو اوکی کنیم.از دوشنبه فیلمبرداری شروع میشد.(نکته:امروز جمعس ) ولی هرکاری می‌کردم باز فکرم پیش امی بود😢😢 نمیتونستم فراموشش کنم.اون برای من جای مادررو داشت.(الی ۲۷سالشه امیلی۴۲ مثلا ) خلاصه میریم به ۴ماه بعد که فیلم ساخته و اکران شده و کلی طرفدارهم پیدا کرده.راستی الیسا کارهای اینستاگرامی هم می‌کنه (اینفلوئسره)و ۱,۳میلیارد فالوور داره.کلا بیشتر تو زمینه رقص و چالشه.توی اینستا بهش میگن خدای چالش انگشت.چون میتونه با سریعترین آهنگا این چالشو بره.خودش عاشق چالش تغییره

الیسا:توی این مدت به این فکر میکردم که چطوری به مرینت بگم که شوکه نشه...لوسی رو صدا زدم که بیاد ال:لوسی لو:بله بانوی من ال:هزار بار بهت گفتم بگو الیسا نه بانوی من😠 لو:ببخشید الیسا ال:حالا خوب شد..خواستم ازت یه مشورت بگیرم..به نظرت من چطوری به مرینت این قضیه رو بگم که شوکه نشه؟؟ لو:چطوره اول باهاش صمیمی بشی و بعد آروم آروم بهش بگی...کمی مکث و بعدش...ال:لوسی تو نابغه ای لو:ممنون بان،،الیسا چپ چپ نگاهم کرد و گفتم الیسا😁 ال:حالا بهتر شد....چطوره بهش زنگ بزنم و به یک قرار توی کافه دعوتش کنم لو:عالیه

در حین تماس: ال:زنگ زدم به مرینت مر:تیکی میتونی گوشیمو بیاری ؟ تی:الان مرینت،،بفرما مر:ممنون،،،،بله بفرمایید ال:سلام مرینت خانوم مر:سلام ال:حالتون خوبه؟ مر:بله،،ببخشید شما؟ ال:نشناختین؟الیسا بلک هستم مر:امم آها بله خوب هستین؟ خانواده خوبن؟خوشین؟سلامت هستین؟اوضاع چطوره؟حال.. ال:آروم باش لطفا مر:ببخشید،حالا چیکارم داشتین؟ ال:راستش خواستم بگم اگر کاری ندارید به کافه ی فلان دعوتتون کنم برای یک کاری مر:البته چرا که نه ال:پس من تا نیم ساعت دیگه میرسم پیشتون

آگهی بازرگانی: این اول سالی چندتا خبر خوش بدمو برم... سال 1400 سیزده بدر جمعه ست! سال 1401 فردای 13 بدر باید روزه گرفت! سال 1402 دوتا ماه رمضان داره! سال 1402 تا 1404 باید ایام عید روزه گرفت!😐 تا خبرهای خوش بعدی شما را به خدای متعال میسپارم😌✋ عیدتون زهر مار😂

در کافه: مر:خب با من کاری داشتید؟ ال:خب راستش..... گارسون:چی میل دارید؟ مر:من یه هات چاکلت میخورم ال:منم یه اسپرسو دبل گارسون:چشم.....و رفت ال:راستش من توی ساخت این فیلم باهات آشنا شدم و از معاشرت کوتاهی که باهات داشتم خیلی لذت بردم...و میدونم که به طراحی خیلی علاقه داری و وقتی کارتو دیدم واقعا عالی بود...میخواستم بگم اگه بخوای میتونم تورو یه طراح مد بکنم..هرچی باشه من تورو دوست خودم می‌دونم و واسه دوستام همه کار میکنم مر:باورم نمیشد

فکر میکنم دارم خواب میبینم(این حرفا رو تو دلش میگه)نه بیدار بودم...به رویاهام رسیده بودم😄 ال:خب نظرت چیه؟؟قبول میکنی؟ مر:البتهه ال:پس فعلا برای شروع...از این به بعد تو طراح شخصی منی..فردا برای درست کردن کارا بیا شرکت مر:شرکت؟ ال:آره آدرسشو برات میفرستم...فقط ساعت ۱۰اونجا باش و سعی کن به موقع بیای مر:چشم ولی من که مدرسه دارم🤔 ال:😂😂انیشتین فردا شنبس🤣🤣 مر:ببخشید😂چشم حتما میام

نویسنده:خلاصه بعدش گارسون سفارشارو آورد و اونا خوردن و همینطور حرف زدن

داستان ما به سر رسید کلاغه به تستچی نرسید دیگه پاشو برو پای درست بچه جون