ات: کرمای درونم نمیزاشت راحت باشم پس رفتم پیش پسره (تهیونگ) تا ببینم چه شکلیه وقتی رفتم مادرش و اون پسر بی ادب (جیمین) توی اتاق بودن و بقیه هم بیرون. اما نامجون نبود.
ات: سلام مادر تهیونگ =m
m: سلام واقعا ازت ممنونم که پسرمو بهم برگردوندی فکر نمیکردم هیچوقت دوباره ببینمش ات: من تمام تلاشمو میکنم تا ایشون هرچی زودتر بهبودیشون رو بدست بیارن *(جیمین): بایدم این کارو بکنی وگرنه نباید رو زنده بودنت حساب کنی.
خواستم جوابشو بدم که خانم هه جین=m مادر تهیونگ گفت: هی جیمین تمومش کت خودتون این بلارو سرش اوردید. جیمین با ناراحتی به اون نگاه کرد و با ناراحتی رفت
m: متاسفم خیلی ناراحت هستن. ات: نه مشکلی نیست فقط باید دور مریض خلوت باشه اگه میخواید میتونید برید خونتون من مراقب هستم با بودنتون اتفاقی نمیوفته باید برید خونه استراحت کنید تا وقتی مرخص شد بتونید بهش کمک کنید m: بله ممنونم خداحافظ ات: خدانگهدار
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)