
فیک تهیونگ
$: خانم دکتر. خانم دکتر ات: بله؟ چیشده؟ $: یه مریض اوردن حالش خیلی بده. ات: اومدم از زبان ات: وقتی رفتم توی اتاق عمل سر تا پاش خونی بود. همه جا پر از خون بود. نمیدونم چه اتفاقی براش افتاده؟ ات: سانهی چیشده؟ چرا انقدر خونیه؟ $: مثل اینکه چندتا گلوله توی شکمش خورده. کلی هم با وضعی که داشته کتکش زدن ات: چه وحشتناک! خب پنس رو بده به من 5و30 بعد ات: عمل خیلی سختی بود 5 ساعت داشتم عمل میکردم وضعیتش خیلی وخیم بوذ و مجبور شدم بخیه های سرش رو هم خودم بزنم. بله حالش خوبه $: کی بود؟ ات: اقای رنکای. من میرم استراحت کنم میایم بهش دوباره سر میزنم. ات از اتاق عمل رفت. مادر و خانواده مریض بیرون وایساده بودن
وقتی رفتم بیرون از اتاق عمل دیدم دوتا خانم با تیپ های امروزی بیرون نشسته بودن. یکیشون انگار مادرش بود خیلی گریه میکرد. و 2 پسر هم بیرون وایساده بودن. تا دیدنم خانمی که گریه میکرد گفت: پسرم زنده اس؟ تا خواستم جوابشو بدم یکی از اون پسرا محکم منو زد به دیوار و گفت: ببین اگه یه تار مو از سر اون پسر کم بشه هم تو و هم این بیمارستان رو به اتیش میکشم اگه بلایی سرش بیاد خودتم کنارش چال میشی فهمیدی؟ قلبم داشت از دهنم میومد بیرون. با جدیت بهش گفتم: اقای محترم مریض شما حالش خوبه 5 ساعت تمام داشتم جراحی میکردم مریضتون رو به جای تشکرتون هست؟ واقعا براتون متاسفم. سریع از اونجا رفتم. 45 مین بعد تق تق! ات: کیه؟ $: سانهو هستم ات: خواهش میکنم برو دارم استراحت میکنم $: خانم جئون اقای کیم همراه من هستند! ات: اقای کیم؟ بله حتما بفرمایید خاندان کیم یکی از بزرگترین و پولدارترین و پر نفوذ ترین خانواده های کره بودن
ات: عاها بفرمایید. سریع خودمو مرتب کردم. اومدن تو. $: خب اقای کیم ایشون هم خانم دکتر جئون هستن من دیگه میرم. ات: بله بفرمایید. rm: سلام خانم جئون ات: سلام اقای کیم. برای تاخیر متاسفم متوجه نبودم شما هستید rm: نه مشکلی نیست حق داشتید یکم استراحت کنید اما من برای دیدنتون عجله داشتم ات: خب کاری داشتید؟ rm: بله خواستم بخاطر حرکت زشت جیمین بیرون اتاق عمل ازتون معذرت خواهی کنم ات: جیمین؟ rm: بله همون پسری که انگار با رفتارش شما رو ناراحت کرده بود ات: اها نه اصلا مشکلی نسیت rm: من از طرف اون معذرت میخوام و خواستم درمورد شرایط برادرم ازتون بپرسم حالش خوبه؟ ات: بله حالشون خوبه فقط من بخاطر اینکه عمل خیلی عجله ای شد متاسفانه نتونستم پرونده ی پزشکیشون رو بخونم و ندونستم برادرتون هستن
rm: بله برادرم هست کیم تهیونگ ات: واقعا حتما خیلی ناراحت شدید امیدوارم زودتر خوب بشن rm: ممنونم خانم جئون خواستم بهتون بگم که شما شرایط خانوادگی ما رو میدونید علاوه بر دوست هایی که داریم دشمن هم زیاد داریم خواستم بگم لطفا تمام کار های تهیونگ با خودتون باشه من از اقای رنکای (رییس بیمارستان) پرسیدم گفتن با اینکه جوون هستید اما هم ادم قابل اعتماد و هم ماهر در کارتون هستید پس لطفا کاملا حواستون به تهیونگ باشه ات: بله حتما
عام یکم دیگه که بگذره خیلییی جذاب میشه پس بخونید🙃💜😁
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
Ohhh my gosh💜
🙃تنکیو
3>