ناظر عزیز لطفا منتشر کن من نمیدونم تو قضیه م،ست کردن و اینا هم تو سایت سخت میشه یا نه
کیم تهیونگ مثل همیشه روی مبل راحتی اتاقش نشسته بود و انگشت اشاره دست چپش رو روی دنباله ی اَبرو اش گذاشته بود و غرق تفکر بود. که با صدای در سرش رو برگردوند. + بیا تو. در باز شد و شخصی وارد اتاق شد، آزولا بود. + چه خوب شد که آمدی کارت داشتم. آزولا لبخندی کمرنگی زد و گفت: امدم از زحماتی که این چند روز کشیدی تشکر کنم و.. + میخواین برین؟ _ آمم اره ، تونستم یه خونه بگیرم. + تو همسایگی اقای اسکات؟ آزولا لحظه ای فکر کرد و گفت: آره، تو میدونستی؟ تهیونگ لبخند زد و گفت: نه، ولی الان میدونم. از روی مبل بلند شد و با قدم هاش به آزولا نزدیک میشد و ادامه داد: آزولا.. _ب-بله؟ + میدونم که ذاتاً دروغگوی خوبی هستی.. ازولا قدمی به عقب برداشت و به دیوار برخورد کرد، تهیونگ از فرصت استفاده کرد و فاصله اش رو با ازولا کم کرد و و دستش رو کنار سر آزولا، روی دیوار گذاشت و گفت: و میدونم که اون کارو میخوای.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
32 لایک
پارت 13 تو بررسیه:]
بعدییییییی
واییی عالی بود پارت بعد هم بزار🥺💕😂
عالی بود پارت بعدی پلیززز
من یه گوجههه فرنگی اممم 😂وایییی خیلی خوب بود
عالیییییییییی
عالیییییییییییییییییییی
پارت بعد
عالیییییهه
خیلی خوب بوددد؛
مرسی:)✨️
این همه زیبایی محالهههههههه