میدونم خیلی دیر به دیر میزارم . اما امروز میخوام پارت ۴ رو بزارم
لیلی به سمت اتاقش رفت . لباس رو عوض کرد . همون لحظه هری اومد تو. هری: لیلی . چی کار میکنی . لیلی: دامبلدور بهم گفت که باید به صدا گوش بدم و برم دستشویی طبقه پنجم . با سوروس . هری: تو از کی انقدر با پروفسور اسنیپ صمیمی شدی که بهش میگی سوروس ؟ لیلی: اون منو خیلی دوست داره . منم دوستش دارم . اون بهترین دوست منه . بعد اسمشو صدا نزنم ؟ هری: به هر حال عجیبه . بگذریم . میخوای باهات بیام ؟ لیلی: نه لازم نیست . گفتم که. فقط من و سوروس .
لیلی از اتاق رفت بیرون. اسنیپ دم در اتاقش منتظرش بود . لیلی و اسنیپ به سمت دستشویی طبقه پنجم رفتن . لیلی در تالار اسرار رو باز کرد . به لطف هری تو این چیزا استاد بود . وقتی رفت پایین دوباره صدا تو گوشش پیچید « آفرین . معلومه حرف گوش کنی . نمیدونستم میدونی باید بیای اینجا . باید بهت میگفتم تنها بیا . ولی عیبی نداره . فقط به سمت جلو حرکت کن . » لیلی به سمت جلو حرکت کرد. لیلی : باسیلیسک ؟ مگه هری اونو نکشته بود ؟! لیلی نمیتونستم تکون بخوره . فکر کرد الآنه که اونم خشکش بزنه و هیچ کس هم متوجه نشه
باسیلیسک آروم به سمت لیلی اومد . اما بر عکس همه لیلی خشکش نزد . باسیلیسک به لیلی تعظیم کرد و اونو هدایت کرد . وقتی باسیلیسک وایساد لیلی تام ریدل رو دید . تام: خب لیلی پاتر . بالاخره از نزدیک دیدمت . خیلی بزرگ شدی . لیلی : مگه سال پیش تو ن.م.ر.د.ه بودی ؟ تام : چرا ولی حضور تو توی هاگوارتز من رو زنده کرد . تو باید با من بیای لیلی پاتر . لیلی : نه . امکان نداره . تو میخوای منو ب.ک.ش.ی . تام : نه . اصلا اینطوری نیست . تو من رو زنده کردی . اونوقت ب.ک.ش.م.ت ؟
لیلی تو از دنیا میترسی . حتی تاحالا بیرون از دیوارهای هاگوارتز رو تنهایی دیدی ؟ . لیلی : ولم کن . اون بیهوش شد و آخرین چیزی که شنید صدای لوپین بود . پدر خوندش . اون دوباره روی تخت بیمارستان بود . اما این دفعه صدای مکالمه ی لوپین ، مکگوناگال ، دامبلدور و اسنیپ از بیرون درمانگاه میومد . لوپین : وضع داره بد تر میشه . خیلی بدتر . وقتی رفتم اونجا دیدم تام شدیدا اونو میخواد . دامبلدور : الان حالش خوبه . ولی ممکنه تا چند وقت دیگه دوباره صدایی رو بشنوه . سوروس . فرصت کمی داریم . باید یادش بدی . نفوذ به ذهن برای ولدمورت خیلی راحته . پس انجامش بده
اسنیپ : نمیتونم . به هیچ عنوان نمیتونم . مکگوناگال: سوروس . تو میتونی . نجاتش بده . ببین لیلی برگشته . تو فرصت اولتو برای نجات دادن لیلی از دست دادی و اون م.ر.د . حالا یه فرصت دیگه داری . اگه اینم از دست بدی امکان ندارن فرصت دیگه ای هم داشته باشی. لوپین : سوروس . فقط تو میتونی نجاتش بدی . تو یه بار اونو از دست دادی . دوباره از دستش نده . ما هنوز نمیدونیم ریدل دنبال چیه . اسنیپ اتاق رو ترک کرد و به سمت اتاق لیلی حرکت کرد .
.........
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
توروخدا پارت بده
پارت داده...
خیلی وقت از گذاشتن این داستان میگذره اما ادامه نمیدی؟
داستان از اسنیپ خیلی کم پیدا میشه همه هم تا نصف نوشتن میشه ادامه بدی؟؟ :))))
بعدیییی
خیلی داستانت قشنگه
تنکسس ❤️❤️❤️
500 تاییم کنین بک میدم ⃢❤
500 تاییم کنین بک میدم🍊⃢🧡
500 تاییم کنین بک میدم ⃢💛
500 تاییم کنین بک میدم🥝⃢💚
500 تاییم کنین بک میدم🧊⃢💙
500 تاییم کنین بک میدم🫐⃢💜
ادمین اگه ناراحت شدی میشه بجای هیت 🗑 کنی؟
اگه نشدی مایل به 📍؟