سلام بچه ها این داستان که دارم یک نویسم سر گذشت تد ریموس لوپینه امید وارم خوشتون بیاد پارت های بعدی هم داره
قطره های باران به شیشه می خورد ، شادی و اضطراب خانه رو فرا گرفته بود ، صدای گریه ی نوزاد در خانه طنین افکند . صدای مردی که خستگی برش قالب شده بود با ذوق فراوان گفت : گرگینه نیست ، نیمفادورا گرگینه نیست !!!!!! زن با شوق کودکی که تازه بدنیا آمده بود را در آغوش کشید و گریه کرد . مرد که انگار دنیا را بهش داده باشند مثل کودکی در خانه بالا و پایین می پرید و با ذوق و شوق فریاد می کشید : گرگینه نیست ، خدایا گرگینه نیستتت.
***.
بلاخره آرامش در خانه حکم فرما شد ، نیمفادورا تانکس و ریموس لوپین در کنار هم نشسته بودن و به چهره ی فرزندشان که در گهواره با آرامش خوابیده بود چشم دوخته بودند ناگهان تانکس گفت : تد ، اسمش رو می زاریم تد ..... اسم وسطش هم می زاریم ریموس ، تد ریموس لوپین
لوپین گفت : تانکس ، تو مطمعنی .....
- یعنی به نظر تو خوب نیست
# چرا خوبه ولی تو نمی خواهی بیشتر فکر کنی ؟
_ نه ... بهترین اسمه
ریموس لوپین از جا بلند شد و سمت جا لباسی رفت ، چوبدستی و شنل سفری اش را پوشید و رو به نیفادورا گفت : عزیزم من برم خبر به دنیا اومدن تد رو به بقیه بدم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
29 لایک
عاشقش شدم مخصوصا که اکیپ ریموس تانکس از موردعلاقه هامه
چه قلم قشنگی داری عزیزمممم:)!
وای مرسی 😘😘
وای عالیهههه ادامه بده واقعا محشره
مرسی ولی شاید بخواهم بفرستم برای رولینگ که اگر خوشش اومد چاپ کنم
😂😂💔امیدوارم دیدگاه منو اشتباه متوجه نشی و ازش بد برداشت نکنی ولی رولینگ از شدت غروری که نسبت به نوشته هاش که موجب موفقیت و شهرتش شده ، پیدا کرده
عقلش رو به زوال رفته و تکبر جلوی دیدش رو گرفته🙂💔🙃🙃
موافقم واقعا موافقم ....... ولی امید وارم با توجه به این که نویسنده قدریه امیدوارم آنقدری عقل داشته باشه که ببینه من چیا قرارها بزارم تو داستانم کاهش آید اگر تو کتاب بود خیلییییییببببی کتاب قشنگ تر می شد ( مثل خاک سپاری مرده های هاگوارتز که تو داستانم هست )
به نظر من اگر که از نظر شما مشکلی نیست داستانتو بزار تا بقیه بخونن و اشکالاتی اگر داره نقد کنن تا اصلاح کنی اونوقت دست به فرستادن و.. بزن و اینکه خیلی از fan ها توی ایران چاپ شده...
ببین من خیلییییییببببی دوست دارم داستانم چاپ سه و می ترسم چاپ کنم بدون این که به رولینگ بگم و بعد به جرم کپی رایت بگه باید از منم توش اسم برده بشه
حالا دارم یه داستان هری پاتری دیگه می نویسم ماجرا های هاگوارتزی طنزه اونو می زارم
خب فعلا که ندیده نمیشه قضاوتش کرد!
آره خوبه کاش یکی باشه راجع به غارتگران بنویسه یا راجع به ادامه ی فرزند نفرین شده ! یا تدی و هری !
مرسی که ایده دادی 😘😘😘
عالیه قشنگ من ادامه بده خیلی خوب مینویسی آفرین 🌚🍬
سلام عزیزم مرسی پارت بعد تو چنل هست می تونی بخونی
عالیییی بود ، لطفا ادامه بده
ببین همین الان دارم می نویسم امروز ۳ پارت رو می زارم هر وقت که منتشر شد بهت می گم
ممنون
عزیزم پارت بعد اومد می تونی بخونی
پارت بعد؟
در ترفدار شه چش
عزیزم پارت بعدی اومد می تونی بخونی
یس عالی بودددد
عالیه حتما پارت بعد رو بذار زودتر
این پارت طرفدار پیدا کنه بعد
پارت بعد اومد خواستی بخون