
با let me down slowy گوش کنید
کارلوس: به برادرم نگاه می کردم که جنازه ولونا رو در آغوش گرفته بود. ♧فقط بخاطر کاملیا میذارم زنده بمونی ! ♤من اشتباه کردم کارلوس! اگه زمان به عقب برگرده ازش محافظت خواهم کرد. ♧زمان به عقب برنمیگرده ♤ولونا رو من کشتم ! ♧ آره تو کشتی! چیز دیگه ای داری بگی ؟ بلونا الان در غم کلارا کلودرا داره گریه میکنه. خیلی از مردم عادی بخاطر شورش توسط سربازا کشته شدن. قحطی،گرسنگی و هر چیز دیگری! تو دیگه چطور ولیعهدی هستی ؟ من کل زندگیم رو از همه محافظت کردم ولی تو؟ من جادو نداشتم ، بی ارزش بودم و تو همه چیز داشتی! اون زنی که یک عمر مادر صداش می کردیم ققنوس بود ! پدرمون فقط به خوشگذرانی اهمیت می داد. خواهرمون تو بدبختی بزرگ شد. روی بدنش جای سوزن خدمتکارا هنوز مونده! وقتی که فهمید روح خودش و دوستاش توسط یک سری شیطان تسخیر شده چیزی برای از دست دادن نداشت. الان به چی رسیدیم؟ برادرمون تمام مدت دشمنمون بود، پدرمون با دستای پسرش کشته شده. تو مقصر مرگ همسرت و بی مادر بودن دخترتی! ♤ تو راست میگی کاول و الان میخوام بشم اون ولیعهدی که هستم، منم تو شورش همراهی میکنم...تو نمیای؟ ♧ من باید اینجا کنار بلونا بمونم! خواهرمون به برادرش نیاز داره!
بلونا: مرگ ولونا و کلارا! خنده ی کوتاهی کردم و چشم به اولیویا دوختم . ♡ دیگه ققنوس برام مهم نیست! از کل انرژیش استفاده میکنم تا تو رو بکشم.اولیویا روبه روم ایستاد، ° خب شروع کن! تو دستام جادوی پوسیدگی رو جمع کرده و به سمت موهاش فرستادم. دوباره موهاشو رشد داد! آره اون منبع جدید جادوئه! سنگ های شکسته شده رو شناور کردم و به سمتش فرستادم فرصت دفع باشند آدم چون با پاره کردن طناب لوستر اون رو به پایین هدایت کردم. کاشی ها رو روی سرش شکوندم. خب جادوی جابجایی بسه! آتش رو جمع کردم به سمتش فرستادم و اونم سعی کرد با آب دفعش کنه! درسته ققنوس و اقیانوس یعنی آتش و آب! اونا مخالف همن! ° فکر کنم اونقدرا هم پخمه نیستی! ♧ نه نیست! ♡کارلوس؟ شمشیرش رو دور گردن اولیویا تاب داد و یک خراش ایجاد کرد. فرصت خوبی بود برای احضار ققنوس سیاه! تمام نیروی سیاه وجودم رو روی بدنم پخش می کردم. قرار بود بمیرم ولی من اون لحظه اولیویا رو دست کم گرفتم ! به شدت هم دست کم گرفتم و خب تاوانش هم پس دادم. اولیویا از فرصت سیاه شدن من استفاده کردم و خنجری که از تام بیرتن به جا مونده بود و برداشت و تو قلب کارلوس فرو کرد!
خون از دهنش می چکید. ♡کا...کارلوس! سریع دویدم سمتش. ♧من... هیچ وقت.... جادو ...نداشتم! ♡ الان وقتش نیست! نجاتت میدم. ♧ بلونا من یک جادو ریز داشتم که قدرت بهبود مرگ ، ازم در برابر مرگ محافظت میکنه ولی فقط 24 ساعت و بعد برای همیشه ناپدید میشه! ♡ خب...خب نجات بده! خودت رو باهاش نجات بده! ♧دستت رو بده به من... ♡ کارلوس داره مورمورم میشه! داری چیکار میکنی؟ ♧این قدرت رو به تو هدیه میدم بلونا! ♡ چی ؟!نه نه نه، کارلوس پسش بگیر! من بدون تو نمیتونم . التماست میکنم ، کارلوس! ♧ به ماریبل بگو کارلوس عاشقت بود و خواهد بود حتی بعد از مرگ ♡من نمیگم! چون زنده می مونی ! چون خودت میگی! ♧دوست دارم خواهر زیبای من ♡ نههههه! کارلوس نفس بکش! اشکام روی صورت سرد و بی جونش می ریختند! ♡ لطفا! التماست میکنم تو منو تنها نذار! ولی بدن برادرم از همیشه سرد تر بود! ♡ تو از حدت گذشتی اولیویا ! ° چی واقعا؟ به سمت تاج پدر رفت و روی سرش گذاشت. °شیردال تصویرم رو به همه تو امپراطوری نشون بده... سلام! به ملکه جدیدتان سلام کنید . درود بفرستید. با سرعت از قصر خارج شدم! ° ببینم چطور خودت رو از این شورش افتضاحی که درست کردی نجات میدی؟
در زیرزمین مخفی هزار تا جنازه مونده بود، کامرون دخترش رو بغل کرده بود.♡چطور اینجوری شد؟ ♤نقشه تو بی نقص بود، داشتم موفقیتت رو می دیدم ولی اون ... ♡قرار بود همه چیز به خوبی تموم بشه ولی الان خودم پارچه سفید رو روی کارلوس انداختم . خون ولونا روی بدنت خشک شده و دخترت بدون مادر شده و خبری از آرینا و ماریبل نیست. به شونه های کامرون تکیه دادم. ⊙♢بلونا! آرینا و ایزانا و ماریبل با عجله وارد شدند. ♡ تو اینجا چیکار میکنی ایزانا؟ ♢ با من اومده نمیخواست تنهام بذاره . ⊙ دوک بیرتن مرده ، الیزابت تیکه تیکه شده خیلی از مردم عادی مردند ، میشه بپرسم چرا؟ و چرا کامرون الان اینجاست و کاملیا تو بغلش؟ ♡ ماتریس سال هاست مرده و ققنوس تسخیرش کرده بود، اولیویا از اول درمورد شورش می دونست پس بهمون حمله کرد ولونا و کلارا مردند. آرینا رو زانو هاش افتاد و دستاش رو جلو دهنش گرفت . ♧پس الان تو از همیشه ضعیفتری بلونا رویس ! درسته؟ ♡با اینکه بدم میاد بگم ولی آره من خستم. به ماریبل نگاه کردم ، سرش رو اینور و اونور می کرد. ♡ماریبل باهام بیا! ⊙ اممم من الان کار... ♡گفتم بیا! ⊙ باشه . پشت سرم راه افتاد بردمش بالا سر یک جنازه . ⊙ببین من میدونم پدرم مرده به اندازه کافی هم بالا سرش گریه و زاری کردم و وصیت هاشو شنیدم . ♡این پدرت نیست!
⊙خب هرکی دیگه باشه به من ربطی نداره! سریع پارچه سفید رو از صورتش کنار زدم. ♡ تنهات میذارم. ماریبل: نه نه نه! این امکان نداره ! این حتما یک شوخیه! ⊙ کارلوس اگه یه شوخیه لطفا پاشو ! آخرین باری که گریه کردم 5 سالم بود و الان 15 سال! لباش سفید شده بود و صورتش خونی ! ⊙ کارلوس پاشو! پاشو!کارلوس اگه این برای اعتراف گرفتنه آره من عاشقتم پس فقط پاشو ! کارلوس نگه نگفتی عاشقمی پس چشمات رو باز کن دیگه ! گفتی میخوای با هم فرار کنیم ، خب من میام فقط پاشو ! کارلوس! کارلوس هرچی میخوای صدام کن ماری ، وحشی ، دیوونه و هر چی دیگه ... کارلوس تا آخر عمرم پیشتم فقط پاشو! دوباره بگو عاشقتم من عصبی نمیشم! کارلوس بسه دیگه شوخیت داره بی نمک میشه ! ولی بدنش سرد سرد بود ، و اجزای صورتش بی حرکت. همانطور که چشمام صورت سفیدش رو خیس می کرد ب.و.س.ه ای روی پیشانیش زدم.⊙اگه پا نمیشی پس خوب بخواب عشق من! من سر قاتلت رو برات میارم! بلونا: روی سنگ نشسته بودم و دره رو نگاه می کردم. ♧مزاحمم؟ ♡ اگه بگم آره ، میری؟ ♧نه ♡پس چرا میپرسی؟ ♧فقط میخوام بدونم چی به سر بلونا اومده ؟ ♡هیچی فقط حالش از خودش بهم میخوره !♧ببین میتونی بهم اعتماد کنی! ♡ اعتماد؟... کارلوس می تونست زنده بمونه جون جادوش اجازه میداد ،دوباره بعد یک بار تجربه مرگ زنده بشه ولی جادوش رو داد به من! کلارا خودش رو جلو من انداخت ، ولونا بخاطر من با عشقش جنگید ! پدرم مرده ! یکی از برادرام خیانتکار بوده !همه بخاطر من مردند ! روحم یک شیطانه که میخواد من بمیرم! اومد سمتم و منو محکم بغل کرد!♧ کاری نمی تونم کنم پس فقط گریه کن ! ⊙پس کارلوس بخاطر تو مرد؟
کنم این حداکثر 43 تا پارت داشته باشه. خب من یک تست می سازم برای اینکه بعد این کدوم داستان رو بذارم و خب 2 تا داستان انتخاب میشن
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
کارلوسسسس نهههه نمیخواممم کارلوسم چرا مرددد
ديكه مرده
مدیونی فک کنی من از وقتی کارلوس و کلارا و ولونا وارد داستان شدن میدونستم قراره بمیرن
ولیییییی اولیویا رو باید زنده زنده بسوزونییییی
چشممممم حتما نمیدونم تو بودی یا یکی دیگه ولی گفته بودی عاقبت تینا و ولونا یکیه
عالیییی بود
عالی ولی خیلی عر زدم سر این چندتا پارت
برنامه ام این بود که عر بزنیددد
عالیه واقعا لطف بزرگی میکنی
خواهش میکنم
میشه به قسمت جدید داستانم سری بزنید خوشحال میشم
با اون یکی اکانتم خوندمش
مرسیییی🥰😘
عالی بود
مرسیییی
خواهش😊