
آقای ریچارد گفت:"قول بده داستانم رو بنویسی و منتشر کنی قول میدی؟" ویکتور گفت:"ولی این غیر قابل انجامه داستان های من به درد نمیخوره" آقای ریچارد گفت:"هیچی نشدنی نیست بچه اگه تو میخوای پس میشه و تو میخوای؟" ویکتور گفت:"البته!" آقای ریچارد گفت:"پس حالا بجم میخوام بریم ماهی گیری" ویکتور گفت:"چشم" و به دنبال آقای ریچارد راه افتاد و سوار قایق قرمز رنگ شدند و به وسط های دریا رفتند ریچارد تور ماهیگیری اش را انداخت و گفت:"اماده ای تعریفش کنم؟" ویکتور سرش را تکان داد
آقای ریچارد گفت:"یادم میاد وقتی جوون بودم مثل تو همیشه برای فرار از دردام به ساحل میرفتم و غم هامو توی دریا غرق میکردم ی روز ی دختر کنار دریا دیدم دختری با موهایی به رنگ خورشید تابستان و چشم هایی به سبزی چمن زار ها و لبخندی دلنشین مثل گل های بهاری داشت هم صحبتی عالی بود هروز کارمون شده بود این که بریم لب دریا و حرف بزنیم و ما بزرگ شدیم و خوب شاید عاشق هم شدیم تمام دلخوشیم شده بود اون دختر و تمام دلخوشی اون هم من انگار که کور و کر شده باشیم و فقط همو میدیدم تصمیم گرفتیم ی زندگی ساده داشته باشم و اون کلبه ی کنار دریا رو ساختیم و..." سکوتی بغض ناک کرد ویکتور گفت:"و چیشد"
ریچارد گفت"هی پسر باید بهانه ای برای اینکه بیای پیشم داشته باشم دیگه؟" ویکتور گفت:"باوشه" و کف قایق دراز کشید نسیم آرامی به صورتش میخورد سکوت...سکوتی دلنشین که شاید صدای امواج دریا که به قایق میخورد این سکوت را دلنشین میکرد ریچارد سکوت را شکست و گفت:"تو شبیه نوجوانی های خودمی" ویکتور خندید و گفت"جدی؟" ریچارد گفت:"البته موهای سیاه رنگ براق و چشمان اقیانوسی و البته شخصیتی کنجکاو و ارام" ویکتور لبخندی زد و گفت:"پس در پیری باید مثل شما بشم؟"
ریچارد گفت"البته که نه تو باید بهتر از من بشی" ویکتور گفت:"چرا؟مگه شما چتونه" ریچارد گفت:"آدما به دنیا میان تا بهتر از هم بشن اگه اینطور نباشه زندگی پوچ میشه اگه تو تلاش نکنی بهتر از من باشی کی قراره آینده رو بسازه؟" ویکتور سکوت کرد و بعد گفت:"درسته"
ویکتور نگاهی به تور ماهی گیری انداخت و گفت:"چی گیر نیفتاد؟" ریچارد گفت:"هنوز نه باید صبور باشی" ویکتور دفترچه و خودکارش را از جیبش در اورد و شروع کرد به نوشتن ریچارد نگاهی ریز به دفترچه انداخت و گفت:"داری پیازداغشو زیاد میکنی" ویکتور خندید و گفت:"اگه نکنم داستانی نمیشه که همه دوسش دارن"
اون گلب پایین رو گیرمیزی کن🗿
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خیلی قشنگ مینویسی حاضرم پول بدم تا ادامش بدی
داستانت حس و حال خیلی خوبی داره
مرسیی
کارت قشنگه
مرسی^^