
سلام ... برین کنار که من اومدممممم 😂😂😂 ... پارت بعد رو براتون اوردم . 😉
تالون : پنی این چیزی که من ازش فهمیدم نوشته که این خوردن اکسیر حیات هم خوبی هایی داره هم بدی هایی ، خوبی اون اینه که خب عمرت ابدی میشه و تا آخر همیشه زندگی جاودانی داری ، و خب قدرتای زیادی هم داری .... بدی اون هم اینه که تبدیل به یه خون آشام میشی و خوردن خون دیگران برات لذت بخشه .... یه جورایی این یه طلسمه برای کسی که اکسیر حیات رو خورده ....فک کنم منظورش منم . نوشته این طلسم بعد از دومین طلوع خورشید همیشگی میشه و فقط یه راه برای اینکه طلسم خنثی بشه وجود داره و نوشته ...... پنی : چی ؟؟؟... چی نوشته ؟؟!!! .... تالون : درست نمی دونم ولی انگار داره میگه برای شکستن طلسم باید به این جمله توجه کنیم و بهش عمل کنیم ... پنی : خب چی نوشته ؟؟؟ تالون : نوشته > چهره تالون : 😶😶😶😶
من گفتم و..... چی ؟؟؟؟ بقیه اش چیه ؟؟؟؟ بقیه اش چی نوشته ؟؟؟؟ تالون سریع برگه رو تا کرد و گذاشت توی جیبش و گفت 😅😅😅 اااااههههه بقیه اش رو دیگه نمی دونم معنیش چیه .... بی خیال ..... ( در واقع می دونست در ادامه داستان می فهمید که بقیه نامه چی نوشته بود ) من از این رفتار تالون تعجب کردم و بعد گفتم خب .... حالا یعنی چی ؟؟؟ .... " زخم های دلت رو ترمیم کن ؟؟؟ " ، " آتش عشقت رو خاموش کن ؟؟؟ " منظورش چیه؟؟؟؟ ؟؟؟؟ من اصلا نمی تونم بفهمم ؟؟؟؟ 😕😕😕😕 به تالون گفتم شاید منظورش از آتش عشق ، کسی که دوستش داری ؟؟ که دلت بخاطر دوری اون زخمی شده ....
تالون گفت : آآآآآآآررررره ....... فـ ... فکر کنم منظورش همینه ..... بهش گفتم : خب تالون تو کیو دوست داری ؟؟؟؟؟ تالون سرخ شد 😶😶😶😶 و گفت : چـ ... چـــــی ؟؟؟ پنی : باید بفهمیم کیه تا تو رو بهش برسونیم و این طلسم کوفتی خنثی بشه .... خب اون کیه ؟؟؟؟؟ تالون سرشو اورد بالا و گفت : کـ ... کـ کسی .... کسی که دوسش دارم ...... تـــ ..... تـ........ تو ......... که یه دفه
که یه دفعه یه صداهایی اومد : ( مامورای پلیس ) : زود باشـــین .... پنی اینجاست .... رد یابیش کردیم .... زود تر پیداش کنین و دستگیرش کنین ... عجله کنین ..... قیافه ی من 😨😨😨 رنگم پرید و قلبم داشت تند تند می زد . تالون با ریشخند گفت : ههههههه ....😆😆😆 تحت تعقیبی پنـــــی جون ؟؟؟ .... من یه اخمی بهش کردم و گفتم ببــــــند دهنتو تالون ..... من باید از این جا برم ، آلانه که بیان این جا . بعد دویدم به سمت پله ها و تالون هم همراه من اومد . از پله ها رفتیم بالا تا این که رسیدیم به یه بالکن بزرگ . شب بود ، هنوز صداشون رو میشنیدیم ،

پنی : دارن میان .....😨 .... حالا چیکار کنیم ؟ تالون تو نباید معطل من بشی پس زود برو ( با کفشای موشکیش ) من خودم یه راهی پیدا می کنم زود باش .... تالون یه اخمی کرد و گفت من تو رو اینجا تنها نمی زارم 😒 بعد دستم رو گرفت و منو کشید طرف خودش . پنی : هـــــــی ..... داری چیکار می کنی ؟😡 تالون گفت هیس ، می خوام نجاتت بدم ، بعدا می تونی ازم تشکر کنی 😌😌 پنی : حالا کی خواست تشکر کنه 😒.....بعد اومد نزدیکم و پشت گردنم و زیر زانومو گرفت و منو بغل کرد ... بعد با کفشای موشکیش پرواز کرد و با هم از اونجا دور شدیم ، من خیلی از ارتفاع میترسیدم وقتی تو هوا بودیم من از ترس محـــــکم تالون رو گرفته بودم ، تالون بهم یه نگاه انداخت و لبخند زد و منو محکم تر گرفت . ( عکس تست 👆 )
بعد توی جنگل فرود اومدیم ، به تالون گفتم خب تالون .... نگفتی کیو دوست داری ؟؟؟ بگو دیگه ..... تالون گفت من ..... من نمی تونم بگم ..... نمی تونم بگم کیه .... احساسم رو نمی تونم بهش بگم .... بهش گفتم چــــــرا ..... اصلا کار سختی نیست ...تالون گفت نه اینکه نتونم ..... فقـــــط ....فقط می ترسم که از من متنفر باشه و منو دوست نداشته باشه ....
بهش گفتم : خب معلومه ....این دیگه گفتن نداره .....کسی که تو دوستش داری ممکنه که دوست نداشته باشه ..... آخه چون تو خیلی بدجنسی .... و خلافکار .... و خود شیفته .... 😑😑😑😑 ....اگر دختری که دوسش داری مثل من باشه ، باید بگم که دخترایی مثل من که خوب هستن و درستکارن .... هیچ وقت کسی مثل تر رو دوست ندارن😒 .... من کسی مثل نایجل رو دوست دارم ....😌 ( یا خداااا ... پنی چطوری جرات میکنه این حرفو جلوش بزنه 😱😱😱 )
تالون یه نگاه به من انداخت و اخماش رفت توی هم ، و یه جورایی عصبانی شد ، تالون : پس که اینطور ...👿 ...پنی : آره ... اوه راستی چرا اینجوری با من حرف میزنی ؟؟؟ اینجوری حرف نزن ازت میترسم .... تالون با حالتی ترسناک و شیطانی : نترسسس .... بعد برگشت طرف من آروم آروم داشت بهم نزدیک میشد ، من که از این رفتارش ترسیدم آهسته آهسته عقب می رفتم ،آخخخخخخ فکر کنم زیادی حرف زدم ، پنی : تـ... تـ.... تالون چرا اینجوری به من نگاه میکنی ؟؟؟ اینجوری نگام نکن میترسممم !!!😣😣😣 تالون : میکنم .... تا این که خوردم به یه درخت ، تالون اومد جلوم وایساد و یه دستش رو گذاشت روی تنه درخت و سرش رو اورد جلو و توی چشمام نگاه کرد . در حالی که بهم زل زده بود ، با صدای آرومی بهم گفت پنـــــی ..... تو از من متنفری ؟؟؟؟؟
ووووو فینیششششش ... میدونم جای خیلی حساسی کات کردم ... ولی به قول یکی از نویسنده های تستی ، به هر حال منم باید دنبال کننده داشته باشم 😇😇😇 چرا منو نگاه میکنی ؟؟؟؟بکوب اون لایکوووو دیگههههه 😐😐😐
کامنتم یادت نره ... بای بای 👋👋👋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خدایا اگه تستچی ایت داستان رو منتشر کنه، هر سال ۲۲ فروردین یه مرغ قربونی میکنم به یه خانواده میدم که وسع مالی ندارن. آمین🙂
سارا جان دفعه بعد جای حساس کات کنی، خونت پای خودته🙂جای تستچی اشد تو خوندست😋
ســــــــــــــــــــــــــــــــارا😱😱😱
سلام😐#کرم_ریزی
چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟ 😂😂😂😂😂😂
به خدا خودمم دارم دیونه میشم ....
تستچی دوباره 😱 گفت اصلاحش کنم 😨
دیگه نمی دونم چی بگم ... این بار اگه بازم چیزی داشته باشه کلااااا حذفش میکنه 😭
وای خدا من چه بانمکم چشنون کف پام. کلا من از ظاهر شادم ولی اینقدر بدم، شیطان زبردست من پروزش داده شده
ما چه بدی در حقت کردیم 😤
بیخیال توکه اینهمه تست منتشر میکنی اینو چرا منتشر نمیکنی 😡 مگه تو خاهر مادر نداری انقدر عذیتمون میکنی
بزار به زبون مادری فحش بدم:
اَ که توف دِ ری کَژیِت
ژهر مار د مینه دلت
تستچیه گو
😹😹😹 👌👌👌👌
تستچی، همین الا فرشتت وحی بهم نازل شد و گفت اگه تا ۱٠چ دقیقه دیگه تالون و. پنی تا ابد رو منتشر نکتی، عزارئیل جون اهم ببخش عزرائیل رو دنبالت میفرسته و به عذاب سوزان دچار خواهی گردید
اعم اعم. حالا از روش چاپلوسی شروع میکنیم...
تـــــــــتچـــــــــــــــــی چــــــــــــــــــــونم، تــــــــــــــــستــــــــــــچیــــــــــــــــــــــــــــــ خــــــــــــــــــوب و مهــــربـــــــــــــونم
😂😂😂😂😂
چیه به نمک گروه میخندی🤣قربونم بشین. میای عاجی شیم ساراجان؟
حتما عزیزمممم 😍😊
یا خدا بچه ها 😓😓😓
تستچی ازم خواست که این پارت داستانم رو اصلاح کنم .... گفت همه بخشای 💋..... رو حذف کنم ، منم تا جایی تونستم خیلی جاهاشو حذف کردم 😢
پس ببخشید اگه خیلی رمانتیکش نکردم 😶 یعنی در واقع کرده بودم ، تستچی گیر داد 😐
😑خوب شد راضی شدی
الان رمانتیک نیس
سارا جون میخوای وقتی اومد جاهای عاشقانش رو با کامنت بگو ترخدا 😢
پیلیزززز
اه، من خودم.تصور میکنم تو هرحور باشه خوب مینوئسی. کاش اموجی میزشتی
فحشام اثر کرده😂نقطه ضف دستم دادی تســـــــــــتچی😈
چرا ایموجی گذاشتم ، نگفتم اصلا نداره ، چرا بخشای رمانتیک داره ... ولی من با احساس تر نوشته بودم ...بیشتریاشو پاک کردم 😐
باشه
اوع اوع بس چت شودندش😀😜😋😝
تستچی احمق بیشعور اینهمه فحشت دادیم خر بودنت رو ثابت کردی.
اقا جان من بیا تو وبلاگ من بزار داستانت رو مردمم اینقدر رنج نمیکشن🤐♥💞
میدونی قبلا عاشقشون بودم ولی الان دیگه بمیرمم دوستشون ندارم اخه منو یاد اون دوستم میندازه که من عاشقشون کرد و الان دیگه جوابمو نمیده! بر همین خوشم نمیاد و محاله دوباره اشتباه کنم میراکولر شدم یک چیز ولی دیگه تالنی نه! ول داستانت عالیه اگه پریا رو میشناسی بهش بگو من دیگه اون ادم سابق نشدم
من یه پریا میشناسم. که از نبود دوستش رنج میبره. اسم خودت چیه؟