لیا: سدریک تو اینجا چیکار میکنی؟
سدریک: عجله کن باید برگردیم مرگ خواران حمله کردن
[[لیا]]=به کمک سدریک برگشتم پیش هری
((قطار))
از پشت شیشه دراکو رو دیدم با دیدنش اشک توی چشم هام جمع شد ولی جلو بچها خودمو کنترل کردم
دیگه تقریبا رسیده بودیم هاگوارتز از قطار پیاده شدیم با دراکو همو دیدیم چند ثانیه ای تو چشم های هم دیگه زل زده بودیم
هری: لیا کجا رو نگاه میکنی بیا بریم
لیا: بریم
سدریک منو صدا زد و دستمو گ..ر..ف..ت
سدریک: لیا صبر کن
لیا: ج.ا.ن.م؟
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
پارت بعد کو ؟؟
میزارم🌚🌚
ناظر من بودم
✨🌚
عالیه داستانت خیلی خوبه
مرسی 🙂💚
😘