رون: لیا تو طرفدار کی هستی؟ هرماینی: لیا حواست کجاست؟ لیا: چی گفتی ، آهان ویکتور کرام هری: خوبه [[لیا]]=دیدم دراکو از پایین پله ها داشت بهم اشاره میکردم که برم ببینمش باید جوری برم که هری نفهمه لیا: من الان میام. هری: فقط زود بیا. لیا: باشه. دراکو پایین پله ها منتظر من بود از پله ها پایین رفتم رسیدم بهش دراکو: خوبی؟ لیا: بدنیستم تو خوبی؟ تعطیلات چطور بود؟ دراکو: حالا که تو رو دیدم بهتر شدم، تعطیلات بدون تو معنایی نداشت ببینم نکنه تو با اون ویزلی های مو قرمز ، اون دختره دورگه و پاتح ترسو اومدی؟
لیا: لطفاً درست صحبت کن اونا دوستای من هستن، هری برادر منه و اینکه وقتی حرف میزنی به کلماتی که استفاده میکنی دقت کن! دراکو: نکنه باید از تو اجازه بگیرم؟ لیا: من نگفتم از من اجازه بگیر چرا اینطوری میکنی؟ دراکو: درسته، تو اونا رو به من ترجیح دادی. لیا: اونا تو همه سختی های زندگیم کنار من بودن و اینکه من تورو د..و.س..ت دارم دراکو: امروز ثابت کردی که چقدر د..و.س..ت داری لیا: بسه فکر نکن چون دوست دارم میتونی باهام اینطوری صحبت کنی دراکو: اوه خوبه خوبه لیا: نمیدونم چرا اینطوری میکنی ولی تو این قضیه رو خیلی بزرگ کردی دراکو: بس کن لیا دیگ حرفی نمونده! لیا: ولی..... دراکو: از اینجا برو لیا نمیخوام بیشتر از این ناراحت بشی لیا: دیگه بیشتر از این؟ دراکو: بهتره که یه مدت از هم دور بمونیم [[لیا]]= با بغض به دراکو نگاه کردم و گفتم: این حرف آخرته؟
دارکو: اره لیا: خوبه اینطوری واسه هردومون بهتره زیاد از دراکو دور نشده بودم که اشک از چشمام جاری شد نفسم توی سینه حبس شده بود و قلبم از شدت ناراحتی درد گرفت روی یک تکه سنگ نشستم چند دقیقه ای میشد که داشتم تو حال خودم گریه میکردم که با صدای هری به خودم اومدم اشکامو از روی گونه هام پاک کردم و به طرفش رفتم هری: لیا تا الان کجا بودی؟ لیا: یکاری برام پیش اومده آرتور: خب بچها بریم رون: پدر ارتفاع اینجا چقدره؟ لوسیوس مالفوی: وقتی بارون بیاد اولین نفر شما میفهمید دراکو: باعث تاسف که ایناهم اینجان لیا: باید از خدات هم باشه مالفوی ریموس: بهتره بریم بچها
[[داخل چادر]] همه بچها داشتن درباره ویکتور کرام حرف میزدن جینی: رون ع..ا..ش..ق شدی رون: بس کن جرج و فرد: اون بهترینه هرماینی: لیا کجا داری میری؟ لیا: میرم یکم قدم بزنم لطفاً به هری چیزی نگو نمیزاره جایی برم هم الکی نگران میشه آرتور: سریع از چادر خارج بشین هری: صبر کنید لیا نیست هرماینی: اون رفت بیرون هری: شما برین من میرم دنبال لیا
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تست لایک شد:)
تست جدیدم شخصی شده:(
میشه برید یه سری بهش بزنید و از بی بازدیدی درش بیارید؟:)
اسمش «این داستان:شیطان کش ایرانی🤣🤦» هست
ادمین اگه از تبلیغ خوشت نمیاد پاک کن
اگه مشکلی نداری میشه پین کنی؟
وای پارت بعد لطفاااااااااااا
میزارم 🤍
به داستانم سر بزنی خوشحال میشم❤
بله حتما🧡
اولین کامنت هستم و کاربر m.hms در انتظار پارت بعد است
😂😂
توی این چند روز میزارم 🤍