ورود هریت❤️🦁2

هرماینی : توووووو!!!!خواهر هری هستیییی؟!؟!؟!!!!!

هریت: راستیتش (کل داستانو میگه) هرماینی:اوه هریت(بغلش میکنه و گریه اش میگیره) برای این زندگی تو خیلی متاسفم 😭😭 هریت: اوه هرماینی نمیخواد نگران باشی این زندگی زندگیه دیگه هریو رونالدم میان بغلش میکنن هری: اشکالی نداره میتونی بیای پیش من هریت: واقعاااا؟؟؟؟ هری: معلومه! البته عمو ورنون (Vernon) باید اجازه بده مه به احتمال زیاد نمیده هریت: اینجاست که ماگلا میگن این بده(منظور ماییم😂👌🏻) رونالد: اِنِی(رونالدو سیرجون کردم😂😂) منم اینو بلدم با یه لحن مسخره ای میگن اییین بددده هریت : خوبه 😂👌🏻

رونالد: اقااااا مرغا تموم شددددد بریم بخوریممممم هریت : ارهههههههه هرماینی : واااااای که چقد گشنمه هری: تاحالا انقد گشنه ندیدمت هرماینی 😂👌🏻 هرماینی : همین که هست😐 مشکل داری برو پیش لاکهارت 😐👌🏻 هری: نه نه مشکل ندارم ممنون لاکهارت همین که نمیدونه خودش کیه خوبه تا اینکه مشکل منو بدونه هرماینی : پس ساکت شو هری: اوکی اوکی🙁 منو رونالد بهم نگاه کردیم خندیدیم

چهل و پنج دقیقه بعد(جهت پر شدن😂)

منو هرماینی از هریو رونالد خداحافظی کردیمو رفتیم سمت خوابگاه دخترا *فلش بک تو راه سرسرای گریفیندور نویل:دوباره وزغم گم شده وزغم همرو کلافه کرده آخرین بار توی حموم ارشدا پیدا شد پرسی(Percy) ارشد گریفیندور و همینطور داداش رونالد پیداش کرد رونالد:امیدوارم این دفعه توی غذا پیدا نشه هریت:همینو بگو😂 داشتم با نویل شوخی میکردم بهش گفتم: وزغ تکه تکه دوست داری یا آب پز شده؟ نویلم تَوَهُم میزد گریه اش گرفت آرومش کردم بهش گفتم :وزغم پیدا میشه قول میدم نویل: مرسی هریت هریت: خواهش میکنم الان همه میدونن من هریتم البته فقط اعضای گریفیندورو اساتید هاگورتز

*زمان حال(جهت پر شدن)

لباس خوابمونو پوشیدیمو خوابیدیم *صبح بیدار شدم جینی: صبح همگی پر نووووورر(با ذوق) ما دخترا باهم: صبح توعم پر نور جینی(با خواب آلودگی رداهامونو پوشیدیمو رفتیم پایین هریو رونالدو دیدیم(کریستین رونالدو نخونیشا😂 افرین😂) هریت: سلام هری سلام رونالد! هری: سلام هریت! هرماینی؟! ( اینجوری که گفت اینجوریه به انگلیسی Hello Harriete! Hermione? اشتب نکونین عزیزان☺️😂) رونالد: سلام هریت سلام هرماینی! هرماینی : سلام پسرا! رونالد: هریتتت تو باز منو رونالد صدا زدی توروخدا منو رون صدا بزن جان مننننن هریت: باشه باشهههه رون: الان بگو ببینم فهمیدی یا نه😂 هریت: روننن رون: هااا هریت: هیچییییی رون: خوبببب هرماینی به هری: این دوتا بیشتر صمیمی نیستن؟ هری: میشه گفت اره هریت: بریم با صبحانهههههه رون: باشششششششش

توی راه سرسرای هاگورتز رونو هریت داشتن میگفتن میخندیدن هرماینی : حس نمیکنی این وسط شکلاتای لوپینی؟ هری: تو این حسو داری من حس میکنم این وسط موهای لاکهارتم هرماینی : نیته که مهمه الان نیت ما یکیه هری: درسته تو راه دریکو پیداش میشه( حالا نمیشد پیداش نشههههه تو پارت قبل هم رو مخ راوی رژه رفت هم رو مخ هریتتتتت) دریکو: میبینم داری با ویزلی خوش و بش میکنی اسمیت! نمیخوای به ما ملحق شی؟( نه چرا به شما ملحق شه؟😐😐😐😐) هریت: این ویزلی که میبینی هرچی باشه از تو که بهتره ملفوی تازشم من دیگه کیتی جاناتان اسمیت نیستم ( ج.و.و.ن اسم کاملو برم Katy Jonathan Smith) من هریت جیمز پاترم مستر ملفوی!( حالشو گرفت قشنگگگگ Harriete James Potter) دریکو : چییی تو یه پاترییییی؟؟؟؟؟؟؟؟ .........( اینجا میگن دوبله شده در استوریو جِم مال شبکه ی جمو میگم😐🤣)