8 اسلاید صحیح/غلط توسط: 𝒞𝓊𝓉𝑒𝑀𝒶𝓇𝒾𝑒 انتشار: 1 سال پیش 20 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
از این تست من بطور رندوم حمایت میکنم! حمایتی این تست: 𝐧.ʀᴏʙɪɴ امیدوارم از این پارت خوشتون بیاد♥️
*اسلیترین داشت میبرد که هریت و دریکو گوی زرین رو میبینن
دریکو: عمراً اگه بتونی بگیریش!
هریت: اخی... خواب دیدی؟ خیر باشه!
دریکو: ندیدم.. ولی گوی زرین رو دیدم و میخوام بگیرمش!
هریت: خو منم دیدم! با این جاروت بگرد لاکپشتم نمیرسی واستا!
(هریت گاز میده با جاروش🤣 الان من: گاز ورمههه گاززز🤣)
*بعد از ۱۰ دقیقه هریت گوی زرین رو میگیره
داور: هریت جیمز پاتر گوی زرین رو گرفت! گریفیندور برنده بازیه!!!
(بچه ها یچیزی رو از پارت اول میخواستم تغییر بدم: سال. منظورم از سال چیه منظورم اینه که سال تحصیلیشونو میخوام تغییر بدم سال پنجم نیست شیشمن)
*هریت بعد ده دیقه گوی زرین رو میگیره...
داور: هریت جیمز پاتر گوی زرین رو گرفت! برنده بازی... گریفیندور!!!!
گریفیندوریا باهم: گریفیندور! گریفیندور!
رون: کارت عالی بود هریت!
هری: اره معرکه بودی!
جینی: زدی ل.تو پ.ارشون کردیییییی
هریت: اوکی اروم فقط😔😂
دریکو: اَههه! بخشکی شانس!!!!
هریت: دیدی بردیم ن.فله!
دریکو: ن.فله خودتی!
هریت: باشه.. تو راست میگی...
*دریکو میره سمت که به هریت دست بده هریت باهاش دست میده
دریکو: بازیت خوب بود پاتر...
هریت: توهم بد نبودی ملفوی...
*دریکو دستشو فشار میده
دریکو: دفعه آخرت باشه بهم میگی ن.فله..!
*هریت دست دریکو رو دو برابر محکم تر فشار میده
هریت: توهم دفعه آخرت باشه دستمو فشار میدی!
دریکو: اخ اخخخ.. اخه چرا یه دختر انقد زور داشته باشهههه آی اخخ
هریت: چون دخترم!
*دستشو ول میکنه و میره ، دریکو دستشو با اون یکی دستش میگیره و میره.....
*از زبون هریت: رفتیم به سمت خوابگاه گریفیندور من اخر همه داشتم حرکت میکردم که یه صدای عجیبی شنیدم..
هریت: ه-هریت تو یه صدا نمیشنوی..؟
*هری یذره گوش داد..
هری: اره.. منم میشنوم.. ولی بیا بریم ولش کن چیز زیاد عجیبی نیست..
هریت: هری! ممکنه ولدمورت باشه! احیاناً یادت نیست دوسال پیش توی مسابقه سه جادوگر یا بهتره بگم پنج جادوگر ولدمورت ظهور کرد! (سال چهارم تو داستان من هریت یا همون کیتی هم توی مسابقه ی سه جادوگر بود و جام رو همراه هری برد ولی هردوتاشون دادنش به فردو جورج)
هری: یادمه...
هریت: اینم یادت نره سال پیش توی وزارت خونه هم ظهور کرد همون سالی کی فهمیدین من خواهرتم!
(اینجاهم داستانو تغییر دادم😔😔 تو سال پنجم میفهمن هریت خواهر هریه)
هری: ا-اره...همون سالی که امبریج ولا پروفسور دفاع در برابر جادوی سیاه ما بود🗿
هریت: بله🗿 سه بار پشت سرهم ورد کروسیو (ورد ش.ک.ن.ج.ه) روم اج-اجرا
کرد...
هری: چیییی
هریت: بهت نگفته بودممم؟؟؟
هری: نههههه
رون: به فردو جورج گفته بودی!
هریت: ها اره.. وایسا.. تو از کجا میدونی...
رون: مثلا فردو جورج داداشمن🗿
هریت: تو بهم بگو چطوری فهمیدی...
رون: اون شبی که تو رفتی پیش امبریج مه ورد کروسیو رو روت اجرا کرد فردو جورج با تو اومدن سرسرای گریفیندور منم ازشون پرسیدم چیشده گفتن به تو داشتن کمک میکردن بتونی بیای بعد گفتم مگه چیشده اوناعم گفتن امبریج اون ورد رو روت اجرا کرده
هریت: صحیح..🗿
هرماینی: الان جلو کلاس اسنیپیم ساکت شین اگه بشنوه بدبختیممم
هریت: به گرده ی چپم..
هرماینی: واقعا به گردن میگیریییی
هریت: اره مشکلیه؟(هریت چقد خونسرده😔😂)
هرماینی: پناه بر ریشای سفید مرلین!
هریت: 🗿
هرماینی: چرا انقد خونسرد عصبانی هستی..؟
هریت: هروقت یاد امبریج میافتم این شکلی میشم یادمه🗿👌🏻
هرماینی: ربطی به امبریج ندارهههه
هریت: اگه داشت چی..!؟
هرماینی: چیکار کنم مطمئن شم ربط به امبریج داره..؟
هریت: نمیدونم....
هرماینی: پس نمیتونم باور کنم که ربط به امبریج داره..
هریت: خو باور نکن..
*هری و رون دارن میخندن اونور
هریت: الان چیزی اینجا خنده داره مستر پاتر و ویزلی؟؟
*رون دستشو میزاره رو دهنش ولی بازم میخنده
رون: خیر 🤭🤭
هری: نوچ...😂😂
هریت: باااشه...
*یهو حس کردم یکی پشت سرمونه و میخواد بهمون ورد بزنه
هریت اروم به هرماینی ، رون ، هری و جینی میگه: بچه ها چوبدستی هاتونو در بیارین...
دریکو: استیوپفای!
هریت: پروتگو !
هریت: باز که تویی!
*از زبون هریت: دیدیم چشمای دریکو مث همیشه سبز نیست... قرمزه..
هری: دریکو.. چشمات...
دریکو: کروسیو!
هریت: هری!
*میره و بجای اینکه به هری بخوره به هریت میخوره...
هریت: آخ.....!
رون: هریت! ک.ثافت چیکار میکنییییی
*دریکو حرفی نمیزنه به ورد زدن هریت ادامه میده..
دریکو: آوادا.... (آواداکداورا ورد م.ر.گ)
*هرماینی دستاشو میزاره رو صورتش
رون: عمرا اگه بزارم! اکسپلیارموس!
*چوبدستی دریکو میافته تو دست رون و هریت از ورد کروسیو آزاد میشه
هریت: آ-آخ....
*هریت غش میکنه و میافته رو زمین
رونو جینیو هرماینیو هری باهم: هریت!
*از زبون هریت: وقتی داشتم میافتاد رو زمین دیدم چشمای دریکو دارن بر میگردن به حالت عادی
*هریت غش کرد
دریکو: چ-چیشده
*رون میره سمتش که بزنتش ولی هری میگیرتش
هری: ولش کن رون.. طلسم شده بود.. تحت فرمان بود..
دریکو: یعنی چی!؟
رون: یعنی میگی ورد ایمپریو (ورد فرمان) روش اجرا کردن؟
هری: فکر کنم..
رون: اگه ورد ایمپریو بود چشماش قرمز نمیشد!
هری: راست میگی...ملفوی چیزی یادت میاد قبل اینکه بیای این وردارو بزنی؟
دریکو: من ورد زدم؟
رون: بیا! مغزش کار نمیکنه! بزار بزنمش یادش میاد!
هری: نه رون! اصلا تو و جینی و هرماینی چرا هریتو نمیبرین پیش مادام پامفری؟
رون: باش..(نگاه پر خشمی به دریکو میکنه)
رون: هنوز باهات کار دارم ملفوی !
دریکو: این ویزویزو چی میگه؟
*هریت از غش پا میشه و وقتی میفهمه دریکو به رون گفته ویزویزو بلند شد رفت سراغش
دریکو: یاحضرت لوسیوس این مگه غش نکرده بوددد
*هری مشت میزنه تو صورتشو دریکو خون دماغ میشه
دریکو: آی اخ....مرض دارییییی
هریت: اره مرض دارم!
دریکو: چیکا کردم مگههه
هریت: دفعه آخرت باشه به رونالد بیلیوس ویزلی میگی ویزویزو!
*رون س.رخ میشه
دریکو: مگه ویزویزو چشههه
هریت: حرف زشتیه! اگه یبار دیگه بهش بگی ویزویزو بهت میگم مَل مَل! (کسانی که مَل مَلو نمیشناسن برن بگیرن شبکه نهال میفهمین😔)
دریکو: فامیلمو مسخره نکننن
هریت: توعم فامیل مارو مسخره نکن مَل مَلو!
*هریت دماغ دریکورو میگیره میکشه
دریکو: مرض داریییی
هریت: اره همون مورضیو دارم که تو داری!
*اسنیپ وارد میشه
اسنیپ: دوشیزه پاتر... آقای ملفوی....میتونم بپرسم دارین چیکار میکنین..؟
*هریت دماغ دریکورو ول میکنه
دریکو: پدرم خبردار میشه...
هریت: خ.ف.ه شو مَل مَلو!
دریکو: درست حرف بزن پاتی!
*هریت دستاشو مشت میکنه
هریت: میزنم ل.تو پ.ا.رت میکنما!
اسنیپ: شاید آقای پاتر توضیح بده چیشده..؟
هری: (همچیو توضیح میده)
اسنیپ: خوب... آقای ملفوی میتونم شمارو توی اتاقم ملاقات کنم؟ اونم الان!
دریکو: حتما پروفسور..
*وقتی داشت میرفت با نگاهی پر از عصبانیت به هریت نگاه میکنه
هریت: بیاین بریم بچه ها...
هری: بریم..
*وارد سرسرای گریفیندور شدن
هریت: وای که چقد خستم..
هریو رون باهم: ماهم همینطور..
هرماینی: یعنی نمیخواین تکالیفتونو انجام بدین!!؟
هریت: شاید فردا هرماینی..
هری: اره..
رون: فردام وقت هست هرماینی..
هرماینی: اووف بدین من براتون بنویسم شماها فردام نمینویسین🗿
هری و هریت باهم: مرسی هرماینی ..
رون: دستت طلا هرماینی
هرماینی: اووف 🗿
*جینی رفت به خوابگاه دخترا هریت هم رو کاناپه خواب بود🗿هری و رون هم داشتن میرفتن به خوابگاه پسرا
هرماینی: هریت برو تو خوابگاه دخترا بخواب!
هریت: باشه...
*هریت دوباره خوابید رو کاناپه🤣هرماینی هم داشت مشقاشونو مینوشت وقتی که هرماینی مشقاشون رو تموم کرد مال هری و رون رو گذاشت رو میز بعد نویل وارد سرسرا شد
هرماینی: اوه نویل خوب شد اومدی مثل اینکه هری و رون مشقاشونو جا گذاشتن براشون میبری؟
نویل: باشه هرماینی..
*مشقاشونو برداشت و رفت به خوابگاه پسرا
هرماینی: هریتتتت بلند شوووو
هریت: چیشدههه ولدمورت حمله کردددد!؟؟؟
هرماینی: نه بلند شو بریم تو خوابگامون بخوابیم...
هریت: اوکی...
*هریت بلند شد و مشقشو برداشت و رفتن به خوابگاهشون و خوابیدن
*روز بعد
جینی: صبح همگی پر نوررررر🌅
بقیه: صبح توهم پر نور جینی..🥱
*رداهاشونو پوشیدن و رفتن پایین
هری: هریت! تو کتاب شاهزاده دورگه یه طلسم نوشته!
*هریت یه نگاهی به طلسمه میندازه
هریت: توصیه میکنم رو کسی اجراش نکنی... طلسم درد اوریه..
هری: اوکی..
*رفتن که صبحانه بخورن که هریت دختره کیتی رو دید که طلسم شد
هریت: هری.. اون کیتیه..!
*هری بلند شد کتابو برداشتو رفت سمتش ، هریت هم رفت دنبالش
هریو هریت باهم: کیتی! حالت خوبه؟
کیتی: اره...ممنون بچه ها...
هری: میکن اونجوری که طلسم شدی..
هریت: میدونی که طلسمت کرد؟
کیتی: اوه هری.. هریت.. میدونم نگرانیم ولی من واقعا نمیدونم کی طلسمم کرده... واقعا میگم...
هری: اوه مرسی.. بیا بریم هریت..
*هریت داشت نگاه پشت میکرد دید دریکو داره با ترس نگاه کیتی میکنه
هریت: هری فکر کنم بدونم کی کیتی رو طلسم کرده...
هری: کی؟
*نگاه هری افتاد به دریکو
هری: نگو که..
هریت: اره کار خودشه..
هری: بریم دنبالش!
هریت: بریم..!
(و کلام اخر....: دوبله شده در استوریو جم😔🤣برررو نتیجه شنیدم چالش دارن😔🗿)
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
ناظرت بودم🦋
ممنون بابت رد نکردن🥰
خواهش میکنم 💖