من داشتم جادوی قدرتمندی رو انجام میدادم.. جادویی که کمکم کرد خانواده ی سلطنتی رو نابود کنم و تنها پسرشون رو وادار کنم کار هایی که میخوام رو واسم انجام بده. + هنری؛ چطور متوجهش نشده بودم + درسته..هنری.ولی همین جادو باعث شد تو به دنیای انسان ها منتقل بشی. + پدر و مادرم..چه اتفاقی براشون افتاد؟ + تو ناپدید شدی و.. اوووه حتما الان خیلی نگرانن درسته؟ ولی اون ها که پدر و مادر واقعیت نیستن. کوک و مایا از ماشین پیاده شدن و وارد حیاط خونه ی کیم تهیونگ شدن.کمی حیاط رو گشتن ک امی و پدرش ، کیم تهیونگ رو پیدا کردن. اما کمی دیر رسیدن ، پلیس ها، پدر کوک و مایا و افرادش همگی دور امی و تهیونگ حلقه زده بودن . + مایا بهت که گفتم، چرا پلیس هارو خبر کردی؟ + ببخشید..یکم دیر گفتی. + از اون بچه جدا شو کیم تهیونگ تکرار میکنم از اون بچه جدا شو ؛ پلیس اخطار میده. تهیونگ نگاهی به اطراف کرد..وقتی نمونده بود. + امی خواهش میکنم نذار تاریخ دوباره تکرار- صدای ش!لیک گل+ول+ه پایان صدای تهیونگ بود.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
30 لایک
ادمین جان ایا بایس بنده برای شما یک لطیفه استتتتت؟؟؟؟ :/
هی میام با کلی ذوق و شوق داستانو میخونم یهو تهیونگ میمیره ( زبونم لال) ، بمولا این وضعیت زشته، کثیفه، مستهجنهه 🥲 😭💔
ولی در کل خسته نباشی کیوتیی
دادا
من تازه داشتم میرفتم تو حس
چرا تمومش کردی
بنظرم تهیونگ واقعا آدم بدی نبود فقط در حقش ظلم شده بود و اون میخواست چیزی که مال خودشه رو بدست بیاره یعنی امی این امی بوده که مقصر بعضی از قسمت ها بوده
درسته.
نالاحت شدم تهیونگی مرد😭😭
خیلی عالی بودددددددددد
امیدوارم تو داستانهای دیگه هم موفق باشی🌺🌹
چراااا پارت آخرررررررر هییییییییی عرررررر عوررررر عاررررر
فصل بعدی دیگه ندارههههههه برای همیشهههههههه
چرا عروسیییی کوک رو نداشتیییی عررررر
۳۰۰ شدی🤝🤡تبریک
من همه داستانات رو خوندم خیلی خوب مینویسی.
ممنون ازت؛💙🌸
وای وای عالی بود کههههههه
تنکککک خسته نباااشی
خیلی قشنگ بوددد💜🙃
میدونی من کوک لاور نیسم ولی...
چون داستانت خیلی قشنگ بود وسوسه شدم بخونم و...
من تهیونگ لاورم و تو تهیونگو جلو چیشام کشتی الان😔
ناراحت شدم با اینکه واقعی نبود☹️
ولی کلا عالیی مینویسی🤝😗