من خدا نیستم هیروهیتو هستم!

درود! توی این پست قراره به نقطه ای دور از زمان سفر کنیم،جایی که شاید مادر مادربزرگتون اونو تجربه کرده باشه! بله،به حواشی از جنگ جهانی دوم و کمی قبل تر از اون! میخوایم راجب خدای ژاپنی و امپراطور بزرگ،هیروهیتو کسی که باعث سقوط اما در آینده ای دور پرواز ژاپن شد. با ما همراه باشید!

هیروهیتو که بود؟ امپراطور«هیروهیتو» یا امپراتور شووا (1989-1901) صد و بیست و چهارمین امپراتور ژاپن بود که پس از مرگ پدرش به مقام امپراتوری نایل گردید، وی بین سال های ۱۹۲۶ تا ۱۹۸۹ امپراتور این کشور بود. تا قبل از پایان جنگ جهانی دوم وی را «پسر آسمان» می‌خواندند. طبق قوانین ژاپن در آن موقع امپراتور را پسر آسمان می‌نامیدند و بجز افراد خاص کسی حق چشم دوختن به او را نداشت. هیروهیتو خود را شکست‌ناپذیر فرض می‌کرد! در زمان حکومت وی ارتش ژاپن «منچوری» را اشغال کرد. او با «آدولف هیتلر» و «بنیتو موسولینی» پیمان اتحاد بست و با آغاز جنگ جهانی دوم دستور حمله به مستعمرات انگلستان و فرانسه در جنوب شرقی آسیا را صادر کرد. امپراتور ژاپن پیش از جنگ‌جهانی شبه جزیره‌ی کره را نیز تصرّف کرده بود!

چشم تاریخ:من خدا هستم پس تسلیم نمی شوم. ژاپنی‌ها بلافاصله پس از تصرف شهر دست به قتل عام‌های گسترده و بی‌رحمانه می‌زنند. در نهایت بعد از کشته شدن حدود 10 میلیون چینی و با اعلام شکست آلمان در بهار ۱۹۴۵ هیروهیتو برای حفظ تاج و تخت خود دستور عقب نشینی ارتش ژاپن از شرق و جنوب شرقی آسیا را صادر کرد. ایالات متحده آمریکا بارها از ژاپن خواست تسلیم شود ولی هیروهیتو و مقامات نظامی ژاپن نپذیرفتند.

نتیجه اش چه شد؟ و بووم! سرانجام آمریکا دو بمب اتم در شهرهای «هیروشیما» و «ناکازاکی» ژاپن پرتاب کرد. این اقدام آمریکا ضربه ی سختی بر پیکره امپراتوری ژاپن وارد آورد، هیروهیتو با مشاهده ی این اوضاع به فکر تسلیم‌شدن افتاد. عده‌ای از نظامیان خواستند علیه وی کودتا کنند اما موفق نشدند و سرانجام هیروهیتو در ماه اوت ۱۹۴۵ شرایط ایالات متحده آمریکا را پذیرفت و ژاپن بی‌قید‌و‌شرط تسلیم شد.البته،این تسلیم شدن هم عادی نبود!

هیروهیتو:بچه ای مودب اما دقایقی پیش خدا! بله،قرار بود در محل قرار با آرتور کسی به خدای بزرگ دست نزند و یا به او خیره نشود اما به محض ورود آرتور دست خود را محکم و درست هیروهیتو فشرد و با او دست داد! قوانیم خدایی زیر سوال رفت و عکسی ثبت شد،درست وقتی که قرار بود عکسی از این ملاقات نه خیلی محرمانه ثبت نشود. همین حرکت کافی بود برای اثبات خدا نبودن هیروهیتو و تسلیم شدن او.

چند روز بعد چه شد و اوه! چه خبر داغی از رادیو شنیده شد! چند روز بعد هیروهیتو طی نطق رادیویی از مردم ژاپن خواست تا این شکست را بپذیرند و در راه ترمیم و پیشرفت کشورشان قدم بردارند همچنین اعلام کرد که از امروز دیگر پسر آسمان نیست و از هیچ قداستی نیز برخوردار نمی‌باشد و از این پس همه می‌توانند به او نگاه کنند. این گونه بود که افسانه‌ی آسمانی بودن و شکست‌ناپذیری پیشوا، ژاپن را گرفتار شرمساری تاریخی و خسارتی عظیم کرد. دولت‌مردان ژاپنی بارها از عملکرد جنگ افروزانه و اشغالگرانه‌ی ژاپن در دوران جنگ دوم جهانی عذرخواهی کردند. اما خدای ژاپنی چه گفت؟ من خدا نیستم. من هیروهیتو هستم. من پسر آسمان نیستم. من پسر یوشی هیتو هستم. بابت تمام اشتباهاتم متأسفم!

آن هایی که معتقد بودند هیروهیتو هنوز هم پسر آسمان است .. آن هایی که هنوزم اعتقاد داشتند هیروهیتو خداست و برای پیشرفت ژاپن گامی برنمیداشتند خود را به روش هایی که از عمد انجام می دادند از دنیا پاک کردند. و آن هایی که ماندند! شاید جرقه ای برای بازسازی هیروشیما،ناگازاکی و البته ژاپن سنتی که تبدیل به غولی برای فناوری شد.