یه روز ساده با Dellarose

و بلاخره منم از روزمرگی هام گذاشتم🥹

خیلی صبر کردم که چهارشنبه بشه و شلوغ ترین روزم رو نشونتون بدمممم

اول از همه که اصلا شب نخوابیدم و صبح که میخواستم برای مدرسه آماده بشم بابام اومد گفت چقدر زود بیدار شدی ولی نمیدونست که تا الان بیدار بودم🤡

بعد از اینکه از مدرسه برگشتم شروع کردم به پختن ناهار چون طبق معمول ناهار نداشتیم و حدس بزنید چی پختم.... درست حدس زدید.... بله بله لازانیا.... جاتون خالی تا ساعت ۱:۳۰ داشتم آشپزی میکردم.

بعد از ناهار تا ساعت ۲:۱۵ نشستم سراغ پاک نویس کردن داستانم برای انجمن ادبی و بعدش هم یکم درس خوندم برای کلاس زبان

ساعت ۲:۳۰ راه افتادم چون خونمون از کلاس زبانم دوره و یکم طول میکشه. ساعت ۲:۴۵ تا ۴:۱۵ کلاس زبان بودم بعدش مستقیما رفتم انجمن ادبی از ساعت ۴:۳۰ تا ۶ که البته ساعت ۴ شروع میشه اما من به خاطر کلاس زبانم مجبورم از ۴:۳۰ برم.

بعد از انجمن ادبی رفتم ورزش از ساعت ۶:۳۰ تا ۸ شب که البته باید بگم چون گوشی هامون رو باید خاموش کنیم که یه وقت محل ورزشمون ردیابی نشه(محل ورزشمون خصوصیه) نتونستم عکس بگیرم

۸ شب هم که کلاسم تموم شد رفتم بیمارستان پیش مامانبزرگم تا ساعت ۱۲